حمیده کریمی

از این هنرمند بشنوید:
گوینده:
  • کتاب صوتی - درباره معنی زندگی - ماه آوا
  • کتاب صوتی - کلید زندگی - ماه آوا
  • کتاب صوتی - مدیریت‌ زمان - ماه آوا
  • کتاب صوتی - بهترین خودمان باشیم - ماه آوا
  • کتاب صوتی - شهامت - ماه آوا
  • کتاب صوتی - کتابی که آرزو می‌کنید والدینتان خوانده بودند - ماه آوا
  • کتاب صوتی - چرا آدم‌های خوب کارهای بد می‌کنند - ماه آوا
  • کتاب صوتی - همین لحظه جذب کن - ماه آوا
  • کتاب صوتی - شاه کلید ثروت - ماه آوا
  • کتاب صوتی - چهل فکر سمی - ماه آوا
  • کتاب صوتی - راز سایه - ماه آوا
  • کتاب صوتی - سوال‌های درست - ماه آوا
  • کتاب صوتی - جویندگان نور در نیمه تاریک وجود - ماه آوا
  • کتاب صوتی - راز - ماه آوا
  • کتاب صوتی - بزرگترین راز - ماه آوا
  • کتاب صوتی - ماتریکس الهی - ماه آوا
  • کتاب صوتی - کنترل ذهن - ماه آوا
  • کتاب صوتی - ذهنت را مدیریت کن، سرنوشتت را بساز - ماه آوا

تازه‌های ماه‌آوا

در قلمرو وحشتنویسنده: ادگار آلن‌پوRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ ادبیات گوتیک شاخه‌ای از مکتب رمانتیسیسم یا دقیق‌تر این که پیش‌رمانتیسیسم است و طلوع آن از رویکرد بشر اروپایی به عالم درون، کابوس و رؤیاهای شخصی، امیال و گرایش‌های روحی مبهم، عواطف سرکوب‌شده و ... خبر می‌دهد تا دریچه‌ای به سوی دهلیزهای تاریک و پیچ‌ در پیچ آدمی گشوده شود. در قلمرو وحشت هشت داستان برجسته گوتیک را در خود جای‌داده‌است، همراه با مقدمه‌ای موشکافانه درباره ادبیات گوتیک و ریشه‌های آن. ”

معمای کارائیبنویسنده: آگاتا کریستیRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ آگاتا کریستی نویسنده انگلیسی داستان‌های جنایی و ادبیات کارآگاهی با نام مستعار مری وستماکوت داستان‌های عاشقانه و رومانتیک نیز می‌نوشت. اما شهرت اصلی اش به خاطر 66 رمان جنایی اوست. داستان‌های آگاتا کریسیتی، به خصوص آن دسته که درباره ماجراهای کاراگاه هرکول پوآرو یا خانم مارپل هستند. نه تنها لقب ملکه جنایت را برای او به ارمغان آوردند بلکه او را به عنوان یکی از مهم‌ترین و مبتکرترین نویسندگانی که در راه توسعه و تکامل داستان‌های جنایی کوشیده‌اند نیز معرفی و مطرح کردند. - بخشی از کتاب: سرگرد مکث کرد و سپس عکس کوچکی را از لابلای محتویات کیفش بیرون کشید. به دقت به آن نگریست و گفت:«میل دارید عکس یک قاتل را ببینید؟» سرگرد داشت عکس را به دست خانم مارپل می‌داد که یکباره حرکت دستش متوقف شد. انگار خشکش زده بود. بیش از پیش به قورباغه‌ای چاق و چله شباهت پیدا کرده بود. به ظاهر سرگرد پال گریو از بالای شانه راست خانم مارپل شیئی یا شخصی را دیده و ماتش برده بود؛ دقیقا به همان جهتی نگاه می‌کرد که صدای نزدیک شدن قدم‌ها از آن سو به گوش می‌رسید. «این غیرممکن است. منظورم...» سرگرد با عجله همه چیز را در کیفش چپاند و آن را در جیبش گذاشت. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools