بزرگترین راز

کتاب صوتی

کتاب صوتی بزرگترین راز

دوستان عزیز ماه آوا

از ابتدای مهرماه سال ۱۴۰۰ خرید محصولات ماه آوا تنها از طریق پلتفرمهای فروش کتاب صوتی امکان پذیر خواهد بود

اثری از
نویسنده راندا برن

نام اصلی:

ناشر: نشر لیوسا

سال چاپ: 1398

شابک:

دسته بندی: روانشناسی

خلاصه:

نویسنده محبوب پرفروش راندا برن با انتشار کتاب راز در سال 2006 پدیده‌ای جهانی را راه‌اندازی کرد. این اثر تغییر دهنده زندگی به خوانندگان کمک کرد قدرت‌های بلااستفاده موجود در آن را درک کنند. اما سفر راندا برن دور از دسترس نبود زیرا چیزی در درون او، او را ترغیب می‌کرد که به دنبال خرد بیشتر باشد. او چهارده سال را صرف جستجو کرد تا اینکه حقیقت جهانی موجود در این صفحات را کشف کرد.

بشنوید:

هنرمندان:
تهیه کننده راضیه هاشمی

دیدگاههای کاربران

تعداد دیدگاه: 0

(برای ارسال دیدگاه حتما باید عضو سایت ماه آوا باشید)

کتاب صوتی قدرت قدرت

راندا برن

کتاب صوتی صراحت بیان صراحت بیان

جودی مورفی

کتاب صوتی وابی سابی وابی سابی

نوبوئو سوزوکی

کتاب صوتی درد عشق درد عشق

لودرو رینزلر

کتاب صوتی قهرمان قهرمان

راندا برن

تازه‌های ماه‌آوا

نگاهی اجمالی به کتاب

“ امیدواریم مبارزه برای تساوی حقوق، هرگز به جنگ بین جنسیت‌ها تبدیل نشود. هرگز باور نکنی که حقوق و اختیارات و آزادی‌های یک زن کمتر از توست و برای کار مشابهی که انجام می‌دهد، نباید به اندازه تو دستمزد بگیرد، و به ذهنت خطور نکند که می‌توانی به این نتیجه برسی که در آینده دیگر لازم نیست در را برای خانم‌ها باز نگه داری. و این که یک مرد نمی‌تواند هم‌زمان جنتلمن باشد، و از حقوق مساوی هم برخوردار باشد. مادربزرگ‌هایت به تو یاد خواهند داد که این مسئله بی‌پایه و اساس است. چون درست است که می‌توانیم از نسل پدربزرگ‌هایت تعریف کنیم، ولی اگر زنان‌شان از آن‌ها پشتیبانی نکرده بودند، هیچ وقت آن قدر زمان در اختیار نداشتند که بخواهند درباره دنیا همه چیز را ”

سیزده دلیل براینویسنده: جی اشرRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ با تمام عضلات بدنم که باهم متحدانه می‌خواهند از حال بروم، مقابله می‌کنم. همه‌ی عضلاتم انگار باهم از من می‌خواهند به مدرسه نروم. می‌خواهند به‌جای دیگری بروم و تا فردا پنهان شوم؛ ولی اهمیتی نداشت، هر وقت به مدرسه برمی‌گشتم، مجبور بودم با آن آدم‌های داخل نوارها روبه‌رو شوم. به ورودی پارکینگ نزدیک می‌شوم. جایی که تخته‌سنگ بزرگ و حکاکی شده‌ای با پیچکی که به دور پایه‌ی آن پیچیده شده قرار دارد. روی آن نوشته یادبودِ سال 1993. در طول این سه سال، بارها از جلوی این تخته‌سنگ عبور کرده‌ام؛ اما هیچ‌وقت پارکینگ را به این شلوغی ندیده بودم. حتی یک‌بار، چون هیچ‌وقت این‌قدر دیر به مدرسه نمی‌آمدم. تا امروز. به دو دلیل. یک: بیرون دفتر پُست منتظر ایستاده بودم. منتظر بودم باز کند تا جعبه کفشی پر از نوار کاست را پُست کنم. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools