نگاهی اجمالی به کتاب“ خانواده یک واحد جهان شمول است. هیچ فرهنگی روی زمین وجود ندارد که زنان و مردان آن بدون هیچ قاعده و مقرراتی با یکدیگر ارتباط جنسی برقرار کنند و فرزندان شان به حال خود رها شوند. هرچند اخیرا چنین فلسفه ای به فرهنگ موجود ما تحمیل شده اما تجربه حاصل از آن عمر کوتاهی داشته و تنها دلیل آن نیز این است که این ایده کاربرد ندارد، و سبب سعادت بیشتر، و آزادی و زندگی بهتر کاربران آن نمی شود. این تجربه باعث ظهور نسلی با خلاقیت بیشتر، مشکلات عاطفی کمتر و دستآوردهای بیشتر نمی شود، بلکه عکس این قضیه صادق است. در نتیجه این ایده به تدریج از صحنه خارج شده و نسل جدیدی به جا گذاشته که بی قطب نما در پهنه وسیعی از ناشناخته ها سرگردان مانده است. اساسا پنج خصیصه برای یک خانواده سرشار از عشق وجود دارد: پنج عنصری که اگر در جایگاه خویش قرار گیرند خانواده ای سالم خلق خواهند کرد. من موظفم که عقایدم را درباره راه های خلق این پنج عنصر در خانواده شما بیان کنم، بنابراین همان گونه که می بینید این کتاب به پنج بخش تقسیم شده است که هر کدام یکی از پنج خصیصه خانواده سرشار از عشق را توصیف می کند و سپس ایده های عملی ای ارائه می دهد که می توانید فورا در خانواده خودتان بکار ببندید. آنچه در خانواده شما می گذرد بر کل ملت اثر می گذارد، و خوب یا بد -- حتی بر تمام جهان اثر خواهد گذاشت. ما همراه یکدیگر صعود و سقوط می کنیم. من با رویی گشوده آماده شنیدن نظرات شما هستم و امیدوارم افکار و عقایدم نیز به حال شما مفید واقع شود. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ «من و استادم» رمانی از نویسنده ترکتبار فرانسوی، الیف شافاک (-1971) است. او در سال 2010 نشان شوالیهی ادبیات و هنر کشور فرانسه را از آنِ خود کرد. آثار این نویسنده به سی زبان ترجمه شده و از طرف ناشران معروفی مثل ویکینگ، پنگوئن، ریزولی و ... به چاپ رسیدهاست.
شافاک نویسندهای است که بهخاطر موقعیت شغلی خاص مادرش که دیپلمات بود، بخش بزرگی از زندگیاش را در شهرهای مختلف دنیا، از جمله مادرید، عمان، کُلن، بوستون، میشیگان، آریزونا، آنکارا و استانبول گذراندهاست. بهیقین توجه او به مردم و فرهنگهای مختلف، در اغلب آثارش آشکار است و رمان «من و استادم» نمونهای از زندگی چندفرهنگی این نویسندهی چیرهدست است. نویسنده با بهره گرفتن از زبانی که ترکیبی از روایت و گفتوگوست، شخصیتهای تاریخی را در کنار دو شخصیت خیالی این رمان، جهان (پسری از دیار هند) و فیلَش قرار میدهد. در جایجای رمان ردپای مردمانی از فرهنگهای مختلف دیده میشود، مردمی با مذاهب گوناگون که هرکدام بهشکلی بیطرفانه در ماجراهای داستان نقش دارند.
دغدغهی الیف شافاک در این رمان، نه بازگویی تاریخ است، نه قهرمانسازی و نه دفاع از هویت یک قوم خاص. او سعی میکند حقیقت را بکاود. از نگاه او خرافهپرستی، تعصبات خشک مذهبی و هویتسازیهای متعصبانهی قومی، مخربِ تمدن بشری است. داستان در دوران سه پادشاه عثمانی، سلطانسلیمان، سلطانسلیم و سلطانمراد، اتفاق افتادهاست. در این رمان، استانبول در مرکز توجه الیف شافاک قرار گرفتهاست؛ شهری جادویی که روی تپهها بنا شده؛ شهری که جهان قهرمان اصلی داستان، با فیلَش به آنجا میرسد و بیخبر از ماجراها و سرنوشتی که زندگیاش را از اینرو به آنرو خواهدکرد، به قصر سلطانسلیمان راه پیدا میکند و... از متن کتاب: شاید درون هر فردی، انسانی ناشناخته پنهان است که در پر تنشترین و غیرمنتظرهترین لحظات، خودش را نشان میدهد. قلب انسان مثل اجرام آسمانی است که مُنجم تقیالدین آنها را رصد میکرد. کسی نمیدانست در اعماق خود چه اسراری را جای دادهاست. تنها آسمان بالای سرمان اسرارانگیز نیست، در واقع تکتک انسانها معمایی بزرگ هستند. ”