میثاق ابطحی

از این هنرمند بشنوید:
گوینده:
  • کتاب صوتی - در باب زندگی مینیمالیستی - ماه آوا
  • کتاب صوتی - اتوبوس انرژی - ماه آوا
  • کتاب صوتی - نیم کیلو باش ولی عاشق باش - ماه آوا
  • کتاب صوتی - خواستن توانستن است - ماه آوا
  • کتاب صوتی - فراطبیعی- دیگر هرگز - ماه آوا
  • کتاب صوتی - همه چیز داشتن - ماه آوا
  • کتاب صوتی - دکتر جکیل و آقای هاید - ماه آوا
  • کتاب صوتی - استادی در عشق - ماه آوا

تازه‌های ماه‌آوا

نگاهی اجمالی به کتاب

“ همان‌طور که از عنوان اثر برمی‌آید، می‌توان حدس زد که در کتاب صوتی جمشیدخان عمویم که باد همیشه او را با خود می‌برد با یک رمان در ژانر رئالیسم جادویی روبه‌رو هستیم. آنچه هسته‌ی وقایع و شخصیت‌پردازی‌های کتاب به شمار می‌رود، در همین عنوان طولانی بیان شده است: شخصیت اصلی رمان به‌حدی لاغر است که باد او را با خود به این‌سو و آن‌سو می‌برد. اما ماجرا از چه قرار است؟ پیرنگ داستان این کتاب صوتی چیست و بختیار علی، نویسنده‌ی کرد معاصر، در زیرمتن این داستان به دنبال بیان چه مضمون و ایده‌ای است؟ کتاب صوتی جمشیدخان عمویم که باد همیشه او را با خود می‌برد داستانی خیال‌انگیز، تأثیرگذار و همچنین اندوهناک درباره‌ی گم شدن، شروع دوباره و این پرسش اساسی است که «واقعاً به کجا می‌رویم؟». سبک بختیار علی، رئالیسم جادویی را با توصیفی جسورانه از جامعه‌ی کرد معاصر پیوند می‌دهد و او را به‌عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان نسل خود به مخاطب فارسی‌زبان معرفی می‌نماید. ”

شیر سیاهنویسنده: الیف شافاکRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ افسردگی زایمان پدیده‌ای است که بسیاری از زنان پس از به دنیا آوردن فرزندشان آن را در سطوح مختلف تجربه می‌کنند. الیف شافاک نویسنده‌ی کتاب شیر سیاه هم از این قاعده مستثنا نبود. او پس از تولد نخستین فرزندش در سال 2006 به افسردگی شدیدی دچار شد که البته برای او آورده‌ای ارزشمند داشت و بذر ایده‌ی خلق این کتاب را در ذهن او کاشت. الیف با این اتفاق تعادل میان زندگی شخصی و کار هنری‌اش را از دست داد. اتفاقی که برای یک نویسنده می‌تواند به‌مثابه‌ی یک فاجعه‌ی هولناک باشد. شافاک حالا کودکی به دنیا آورده بود که با دستان کوچکش و مشت‌شده‌اش تمام کلمات مادرش را از او گرفته بود. گویی او به جرگه‌ی «زنان ساده‌ی کامل» ی که فروغ فرخزاد در شعر وهم سبز از آن‌ها سخن می‌گوید پیوسته بود. زنانی که به‌قول فروغ در شکاف گریبانشان همیشه هوا، به بوی شیر تازه می‌آمیزد. اما این تمام چیزی نبود که الیف شافاک از زندگی می‌خواست. او حالا شبیه آخرین سطرهای شعر وهم سبز، صدای پایش از انکار راه برمی‌خاست، و یأسش از صبوری روحش وسیع‌تر شده بود. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools