نگاهی اجمالی به کتاب“ ماجرا در خانهای کوچک در حومه یورکشایر روی میدهد. "مود" زن میانسالی است که از ستم ها و اخلاق بد شوهرش "تام" آنچنان به ستوه آمده که نفرین می کند شیطان به کمکش بیاید و انتقام او را از تام بگیرد. تام که سکته کرده نیمه جان روی تخت افتاده در حالی که مشاجرهای در همین مورد بین مود و مادر تام در میگیرد. در میانه بحث در میزنند. ناشناسی وارد خانه میشود که ظاهری عجیب و رفتاری غریب دارد. او کیست و چه قصدی دارد؟ ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ ساعت سه بعد از نیمه شب زنگ تلفن در خانه میپیچد."جک "با فریاد همسرش از خواب میپرد و میرود گوشی را برمیدارد.آن سوی خط صدای زنی مست میآید که میخواهد با مردی به نام " باد" صحبت کند.جک با عصبانیت گوشی را میگذارد.این اتفاق یکی دوبار دیگر میافتد.جک و آیریس که حسابی بیخواب شده اند تا خود صبح توی تختخواب از چیزهایی حرف میزنند که تا بحال نگفته بودند و تازگی دارد.در حالی که صبح روز بعد کار و زندگی روزمره دوباره در انتظار آنان است. ”