نگاهی اجمالی به کتاب“ هفتهای یکبار مردانی را تعقیب میکنم که شوهرم نیستند... کتابفروشی نویسندگان فقید داستان مردی گمشده است که همسر و فرزندانش سرنخهایی از او در کتابها و فیلمهای گوناگون مییابند و یکی پس از دیگری آنها را پیگیری میکنند، تا از پاریس سر در میآورند بلکه این سرنخها به جایی برسند. در خلال این جستجوها، خواننده نیز پاریس را از دریچه این کتابها و فیلمها میبیند و گاهی چنان درگیر آنها میشود گویی خودش نیز در پاریس زندگی میکند؛ تجربهای آکنده از عشق، تردیـد، بلـوغ، جــوانی، زندگی و بوی مرگ. کالانان از خلال داستانی جذاب و پرتعلیق، راوی اندوه ازدستدادنها و شادمانی بازیافتنهاست. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ با تمام عضلات بدنم که باهم متحدانه میخواهند از حال بروم، مقابله میکنم. همهی عضلاتم انگار باهم از من میخواهند به مدرسه نروم. میخواهند بهجای دیگری بروم و تا فردا پنهان شوم؛ ولی اهمیتی نداشت، هر وقت به مدرسه برمیگشتم، مجبور بودم با آن آدمهای داخل نوارها روبهرو شوم. به ورودی پارکینگ نزدیک میشوم. جایی که تختهسنگ بزرگ و حکاکی شدهای با پیچکی که به دور پایهی آن پیچیده شده قرار دارد. روی آن نوشته یادبودِ سال 1993. در طول این سه سال، بارها از جلوی این تختهسنگ عبور کردهام؛ اما هیچوقت پارکینگ را به این شلوغی ندیده بودم. حتی یکبار، چون هیچوقت اینقدر دیر به مدرسه نمیآمدم. تا امروز. به دو دلیل. یک: بیرون دفتر پُست منتظر ایستاده بودم. منتظر بودم باز کند تا جعبه کفشی پر از نوار کاست را پُست کنم. ”