نگاهی اجمالی به کتاب“ هر کسی رازی دارد... کتاب پیدایت کردم به قلم لیزا جول، با روایتی پر تنش و رازآلود، زندگی افراد گوناگونی را به تصویر میکشد که هر کدام قصهای هیجانانگیز را برای شما خلق میکنند.
نزدیک ساحل زیبای شهر رایدینگ هوس، زنی تنها همراه با فرزندانش زندگی میکند. این زن که آلیس نام دارد با فروش کارهای هنری دستساز امرار معاش میکند. در یکی از روزهایی که آلیس به دنبال فرزندانش رفته بود تا آنها را از مدرسه به خانه بیاورد، مرد غریبهای که زیر باران کاملاً خیس شده بود و سردرگم به نظر میآمد توجه او را جلب کرد.
آلیس به سوی آن مرد رفت و از او خواست تا زیر باران نماند اما مرد عجیب، در حال و هوایی دیگر سیر میکرد و عکسالعملهای تعجبآوری از خود نشان میداد. آلیس در همان گفت و گوی کوتاهش با مرد، متوجه شد که وی جایی برای ماندن ندارد، برای همین او را به خانه خود برد.
درست در همان لحظه، در اطراف لندن، تازه عروسی به نام لیلی در خانه منتظر است تا همسرش از محل کار به منزل بیاید، اما همسرش دیر کرده و لیلی بسیار نگران است. پس از مدتی به لیلی خبر بدی میرسد و او متوجه میشود که مطابق تحقیقات پلیس، شخصی که لیلی با او ازدواج کرده اصلا وجود خارجی ندارد! ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ در دسامبر سال 2003، نیروهای ارتش ایالت متحده، صدام حسین رئیسجمهوری عراق را در نزدیکی زادگادهش تکریت دستگیر کردند.جان نیکسون، تحلیلگر ارشد سیا، سالهای متمادی درباره دیکتاتور عراق مطالعه کرده بود. وقتی از او خواستهشد تا کار تعیین هویت صدام را انجام بدهد، نیکسون پس از بررسی زخمها و نشانههایی در بدن وی، سوالهایی از صدام پرسید که فقط او میتوانست به آنها پاسخ بدهد. قطعا این مرد خود صدام بود ولی نیکسون در هفتههای بعد به این نتیجه رسید که هم خودش و هم آمریکا، عمیقا درباره صدام حسین گمراه شدهبودند. ”