نگاهی اجمالی به کتاب“ در این کتاب اسکات و لیومور از این حرف میزنند که چگونه میتوان با ایجاد تغییر در برنامه روتین روزانه شرایط خودتان را ارتقا دهید و توقعات و انتظارات خود را به بهترین شکل برآورده کنید. چیزی که این دو نویسنده بر آن تاکید دارند این است که برنامهی روزانهی شما باید بر اساس خصوصیات شخصی خودتان باشد و اگر فردی هستید که کار کردن در شب بیشترین بازدهی را برای شما دارد، لازم نیست خودتان را مجبور کنید پنج صبح از خواب بیدار شوید. برنامهی شما باید چیزی باشد که بتوانید انطباق لازم را با آن داشته باشید و بتوانید همیشه به آن پایبند بمانید. در حقیقت توقع عجیبی از خود نداشته باشید بلکه سعی کنید خودتان را بپذیرید، نسبت به خودتان حس همدلی داشته باشید و آنچه هستید را کمی بهتر کنید.
فاکتور جالب دیگری که این کتاب از آن صحبت میکند قانون 80/20 است. طبق این موضوع شما باید تأثیرگذارترین کارها را اول انجام دهید یعنی 80 درصد نتایج شما تنها به 20 درصد از تلاش شما وابسته است. حال اگر شما این قانون را در شش حوزهی اصلی زندگی یعنی، خواب، خوردن، ورزش، کار، تفریح و فعالیتهای روتین زندگی خود به کار ببرید تأثیری که در مجموع خواهید دید فوقالعاده خواهد بود. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ بهجای این که اجازه دهید رنج و شادی در شما تأثیر بگذارند، بیاموزید چگونه از رنج و شادی بهنفع خودتان استفاده کنید. اگر چنین کاری را انجام دهید؛ شما بر زندگیتان تسلط خواهید داشت. اگر چنین کاری را انجام ندهید؛ زندگی بر شما تسلط خواهد یافت.
در این کتاب بهیادماندنی، مطالبی را از آنتونی رابینز میخوانید که شاید در گذشته هرگز آنها را نخواندهاید. او بهترین و مؤثرترین اهرمها یا راهکارهایی را برای شما مطرح میکند که تاکنون به آنها پی برده است. این راهکارها در واقع بهترین و بیشترین پیامدها را در زمینهی پیشرفت شخصی برای شما بهارمغان میآورند. رابینز مطالبش را بهشیوهای روان و صمیمی مطرح میکند. او همهی اشتیاق، تأثیرگذاری و تواناییاش را در این زمینه بهکار میبرد.
رابینز در این کتاب هدیهای ویژه را به شما تقدیم میکند. او میکوشد ثمرهی سالها تلاش کارشناسانهی خودش را در زمینهی پیشرفتهای شخصی در اختیارتان قرار دهد. چنین ثمرهای در نتیجهی کارکردن با بعضی از تأثیرگذارترین و موفقترین انسانها در سازمانهای مختلف بهدست آمده است. رابینز باور دارد که وظیفهاش همواره یکسان خواهد بود. او میکوشد تغییری مثبت را در زندگی افرادی بهوجود آورد که برای مشاوره به او مراجعه میکنند؛ فرقی نمیکند چنین فردی مدیرعامل یا مدیر اجرایی سازمانی بزرگ، معماری نامدار یا فقط و فقط انسانی معمولی باشد که انگیزهاش را بهکلی از دست داده است. ”