نگاهی اجمالی به کتاب“ چارلیز واینوود و سیلاس نش، از زمانی که یاد گرفتند راه بروند، بهترین دوست هم بودند. از سن چهاردهسالگی عاشق هم شدند. امااز امروز صبح... کاملاً با یکدیگر غریبه هستند. اولین خاطراتشان، اولین دعوایشان و اولین لحظهای که عاشق یکدیگر شدند... همهچیز را فراموش کردهاند. چارلیز و سیلاس باید باهم پرده از اتفاقی که برایشان افتاده است بردارند و دلیلش را بفهمند؛ اما هرچه بیشتر پیش میروند و بیشتر در مورد خوشان میفهمند... بیشتر برایشان این سؤال پیش میآید که چرا از همان ابتدا، رابطهشان را باهم شروع کردند؟ چارلی هرکاری میکند تا فراموش کند و سیلاس هرکاری میکند تا بهیاد آورد... ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ این کتاب از پنج داستان کوتاه تشکیل شده که نویسنده در همگی آنها با استفاده از عناصر روانشناسانه واقعیتهای تلخ زندگی انسانها را در ساختاری فانتزی،رویاگونه و کمدی تلخ به مخاطباش ارائه میکند. ”