حمید یزدانی

از این هنرمند بشنوید:
گوینده:
  • کتاب صوتی - معجزه انضباط فردی - ماه آوا
  • کتاب صوتی - اندر حماقت حکمت - ماه آوا
  • کتاب صوتی - ذهن دیگران را بخوانید - ماه آوا
  • کتاب صوتی - نمی‌توانی روز مرا خراب کنی - ماه آوا
  • کتاب صوتی - بندباز - ماه آوا
  • کتاب صوتی - سین مثل سودابه - ماه آوا
  • کتاب صوتی - خر مرده - ماه آوا
  • کتاب صوتی - هنر ظریف اهمیت ندادن - ماه آوا
  • کتاب صوتی - نیروی اعتماد به نفس - ماه آوا
  • کتاب صوتی - اینم شد زندگی - ماه آوا
  • کتاب صوتی - استرس را سرکوب کن - ماه آوا
  • کتاب صوتی - در خلوت خواب - ماه آوا
  • کتاب صوتی - پنجاه و دو پله تا ثروتمند شدن - ماه آوا
  • کتاب صوتی - شخصیت شما همیشگی نیست - ماه آوا
  • کتاب صوتی - چگونه مثل یک بیلیونر فکر کنید - ماه آوا
  • کتاب صوتی - محاصره شده با احمق ها - ماه آوا
  • کتاب صوتی - مغالطه های پرکاربرد - ماه آوا
  • کتاب صوتی - رمزگشایی زبان بدن - ماه آوا

تازه‌های ماه‌آوا

پیدایت کردمنویسنده: لیزا جوئلRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ هر کسی رازی دارد... کتاب پیدایت کردم به قلم لیزا جول، با روایتی پر تنش و رازآلود، زندگی افراد گوناگونی را به تصویر می‌کشد که هر کدام قصه‌ای هیجان‌انگیز را برای شما خلق می‌کنند. نزدیک ساحل زیبای شهر رایدینگ هوس، زنی تنها همراه با فرزندانش زندگی می‌کند. این زن که آلیس نام دارد با فروش کارهای هنری دست‌ساز امرار معاش می‌کند. در یکی از روزهایی که آلیس به دنبال فرزندانش رفته بود تا آن‌ها را از مدرسه به خانه بیاورد، مرد غریبه‌ای که زیر باران کاملاً خیس شده بود و سردرگم به نظر می‌آمد توجه او را جلب کرد. آلیس به سوی آن مرد رفت و از او خواست تا زیر باران نماند اما مرد عجیب، در حال و هوایی دیگر سیر می‌کرد و عکس‌العمل‌های تعجب‌آوری از خود نشان می‌داد. آلیس در همان گفت و گوی کوتاهش با مرد، متوجه شد که وی جایی برای ماندن ندارد، برای همین او را به خانه خود برد. درست در همان لحظه، در اطراف لندن، تازه عروسی به نام لیلی در خانه منتظر است تا همسرش از محل کار به منزل بیاید، اما همسرش دیر کرده و لیلی بسیار نگران است. پس از مدتی به لیلی خبر بدی می‌رسد و او متوجه می‌شود که مطابق تحقیقات پلیس، شخصی که لیلی با او ازدواج کرده اصلا وجود خارجی ندارد! ”

چراغ‌هایی که روشن نشدندنویسنده: شروود اندرسونRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ داستان در اوایل قرن بیستم در یکی از شهرهای کوچک آمریکا می‌گذرد.مری هجده ساله است که با پدرش زندگی می‌کند . پدر پزشک معتبری است. مری اخیرا خبردار شده است که پدرش نارسایی قلبی وخیمی دارد.مادرش هم سال هاست که آنها را ترک کرده‌است.عصر یک روز یکشنبه مری از خانه بیرون می‌زند.از خیابان های شهربی اعتنا به پسران جوانی که درخواست دوستی با او را دارند می‌گذرد و در مزارع حومه ی شهر به تماشای غروب خورشید می‌نشیند.شب هنگام وقتی به خانه بازمی‌گردد با خبر مرگ پدر خود روبرو می‌شود و درمی یابد که باید از این پس خود را برای زندگی تازه‌ای آماده کند که چندان راحت نیست. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools