مجله صوتی کتاب شنبه- شماره اول

کتاب صوتی

کتاب صوتی مجله صوتی کتاب شنبه- شماره اول

کتاب صوتی مجله صوتی کتاب شنبه- شماره اول

دوستان عزیز ماه آوا

از ابتدای مهرماه سال ۱۴۰۰ خرید محصولات ماه آوا تنها از طریق پلتفرمهای فروش کتاب صوتی امکان پذیر خواهد بود

اثری از

نام اصلی:

ناشر: نشر سپید ماه آوا

سال چاپ:

شابک:

خلاصه:

کتاب شنبه یک مجله? شنیداری در حوزه? ادبیات است و قصد داریم در هر شماره از آن از تاثیر قصه‌ها و کتاب‌ها بر جهانمان حرف بزنیم تا راهی برای لذت بیشتر از داستان‌ها و روایت‌ها باز شود و همچنین با خواندن داستان‌ها و روایت‌ها و بررسی آنچه به جغرافیای ادبیات مربوط است، خواندنْ نه فقط لذتی سرگرم‌کننده، که عمقی بر نگرش‌هایمان باشد.
در شماره? یک از شاعران شعر نوی ادبیات ایران یاد کردیم. این شماره ویژه? قطعات کوچک فلسفه و روایت‌هایی نقادانه به مصرف‌گرایی این روزهاست و اندیشه‌ی چند متفکر معاصر در این حوزه بررسی می‌شود. همین‌طور روایت‌های مستند از زندگی روزمره، یادهای خاطره‌انگیز و معرفی فیلم و سریال و کتاب بخش‌های مختلف شماره? یک هستند. به سیاق هر شماره، در بخش داستان ماه هم، یک داستان کوتاه می‌خوانیم.

بشنوید:

هنرمندان:
صدابرداری و ادیت آرش رستمی
تهیه کننده راضیه هاشمی

دیدگاههای کاربران

تعداد دیدگاه: 0

(برای ارسال دیدگاه حتما باید عضو سایت ماه آوا باشید)

کتاب صوتی پزشک دهکده پزشک دهکده

فرانتس کافکا

کتاب صوتی گنج گنج

گراتزیا دلددا

کتاب صوتی راز جنگل پیر راز جنگل پیر

دینو بوتزاتی

کتاب صوتی در خلوت خواب در خلوت خواب

فتانه حاج سیدجوادی

کتاب صوتی عصیان عصیان

یوزف روت

کتاب صوتی مجله صوتی کتاب شنبه- شماره اول مجله صوتی کتاب شنبه- شماره اول

گروه نویسندگان ماه آوا

تازه‌های ماه‌آوا

حماسه ویچر- جلد اول آخرین آرزونویسنده: آنجی سپکوفسکیRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ گرالت، ویچر اهل ریویا، جنگجویی است که خود سپکوفسکی او را مانند تیر از کمان رهاشده صاف و ساده می‌داند؛ اما دنیا و سرنوشتی که گرالت را احاطه کرده چنان پیچیده است که سادگی او به طرز دیوانه‌واری عمیق و بامعنی جلوه می‌کند. شاید نگاه اول فقط با یک هیولاکش حرفه‌‎ای که برای پول کار می‌کند روبه‌رو باشیم؛ اما گرالت معمولاً با انسان‌هایی سروکار دارد که هر هیولایی را شرمنده می‌کنند و این انسان‌ها هستند که مجبورش می کنند… بخشی از کتاب: او لحظه‌‌ای جلوی مسافرخانه‌‌ی ناراکورت پیر ایستاد، به صداها گوش فرا داد. طبق معمول، در این ساعت، مسافرخانه شلوغ بود. مرد غریبه داخل نشد. اسبش را به پایین خیابان هدایت کرد، به سمت مسافرخانه‌‌ی کوچک‌تری به ‌نام روباه. این مهمانسرا محبوبیت خاصی نداشت و تقریباً خلوت بود. صاحب مسافرخانه سرش را از پشت بشکه‌‌ای خیارشور بیرون آورد و غریبه را برانداز کرد. تازه‌‌وارد که هنوز کت بر تنش بود، ساکت و بی‌‌حرکت جلوی پیشخوان ایستاده بود. - چی بیارم؟ غریبه گفت: «آبجو.» صدایش خوشایند نبود. مسافرخانه‌‌‌‌‌‌دار دستش را با پیش‌‌بند پارچه‌‌ای پاک کرد و یک لیوان سفالی برایش آورد. غریبه سن زیادی نداشت؛ اما موهایش تقریباً سفید بود. زیر کتش یک جلیقه‌‌ی کهنه‌‌ی چرمی پوشیده بود که با بند روی گردن و شانه‌‌هایش بسته شده بود. وقتی کتش را درآورد افراد دوروبرش متوجه شدند شمشیری حمل می‌‌کند که البته به‌خودی‌خود موضوع غیرطبیعی‌‌ای نبود، تقریباً هر مردی در ویزیم یک سلاح همراه خود داشت؛ اما هیچ‌کس شمشیرش را مثل یک کمان یا تیردان به پشتش نمی‌‌بست. غریبه کنار مشتری‌‌های دیگر که پشت یک میز بودند ننشست. همان‌‌جا جلوی پیشخوان ایستاده بود و به مسافرخانه‌‌دار خیره شده بود. هرازگاهی محتویات لیوانش را مَزه‌‌مَزه می‌‌کرد. - برای شب یه اتاق می‌‌خوام. مسافرخانه‌‌دار با غرولند گفت: «جا نداریم.» به چکمه‌‌های غریبه نگاه کرد که خاکی و کثیف بودند. «ناراکورت پیر رو امتحان کن.» - ترجیح می‌‌دم همین‌‌جا بمونم. «گفتم که جا نداریم.» مسافرخانه‌‌دار بالاخره لهجه‌‌ی غریبه را تشخیص داد، اهل ریویا بود. «پولش رو می‌‌دم.» تازه‌‌وارد آهسته صحبت می‌‌کرد، انگار که خودش هم مطمئن نبود و بعد اتفاقی که نباید می‌افتاد، افتاد. مرد آبله‌‌روی دیلاقی _ که از لحظه‌‌ی ورود تازه‌‌وارد چشم‌‌ از او برنداشته بود _ بلند شد و سمت پیشخوان آمد. دو رفیقش نیز همراه با او بلند شدند، بافاصله‌ی دو قدمی پشت سرش ایستادند. مرد آبله‌‌رو درست کنار تازه‌‌وارد ایستاد و با خشونت گفت: «به تو اتاق نمی‌‌دیم، ولگرد ریویایی. در ویزیم به کسایی مثل تو احتیاجی نیست. این شهر آبرو داره!» غریبه، لیوان در دست قدمی به عقب رفت. نگاهی به مسافرخانه‌‌دار انداخت؛ اما او رویش را برگرداند. حتی به ذهن مسافرخانه‌‌دار نرسید که از مرد ریویایی دفاع کند. به‌هرحال، چه کسی از ریویایی‌‌ها خوشش می‌آمد؟ ”

کفش‌بازنویسنده: فیل نایتRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ کتاب کفش باز به‌ درستی نشان می‌دهد برای رسیدن به موفقیت نباید فردی خاص با جایگاهی خاص باشید یا جای مشخصی زندگی کنید. این کتاب داستان رسیدن به خواسته‌ها و آرزوها، شکست خوردن و بلند شدن، کشف استعداد و استفاده از آن می‌باشد و نه تنها راهنمایی برای اهالی کسب و کار و مدیریت است بلکه برای هر فردی که به خود و آرزوهایش ایمان دارد، مناسب است. در واقع زندگی نامه‌ی فیل نایت (Philip H Knight) جنگیدن و دست نکشیدن از آرزوها و هدف‌ها را به شما می‌آموزد. کفش باز بهترین کتاب در زمینه‌ی مدیریت شناخته شده است. همچنین بیل گیتس و وارن بافت از چهره‌های مشهور در کسب‌ و کار، آن را از بهترین کتاب‌های سال 2016 دانسته‌اند. به گونه‌ای که بیل گیتس درباره‌ی این اثر گفته‌: شما به عنوان خواننده در طول داستان مدام انتظار دارید که با شکست سنگینی مواجه شوید، در صورتی که امروزه در سراسر جهان، در هر خیابان مهمی که قدم بگذارید، لوگوی خاص نایک در حال درخشیدن است. این اثر در زمینه‌ی کتاب‌های انگیزشی محسوب می‌شود. سادگی و صداقت فیل نایت، شما را در خود غرق می‌کند و می‌خواهید که تا پایان داستان زندگی‌اش با او همراه باشید. نوشته‌های کتاب به‌ طرز عجیبی به شما حس انگیزه و امید می‌دهد و می‌گوید که اگر بخواهید، شما هم می‌توانید به موفقیت‌های بزرگ مثل فیل نایت برسید. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools