سامسای عاشق

کتاب صوتی

کتاب صوتی سامسای عاشق

دوستان عزیز ماه آوا

از ابتدای مهرماه سال ۱۴۰۰ خرید محصولات ماه آوا تنها از طریق پلتفرمهای فروش کتاب صوتی امکان پذیر خواهد بود

اثری از

نام اصلی: Samsa in Love

ناشر: نشر افق

سال چاپ: 1397

شابک:

دسته بندی: رمان/ اجتماعی

خلاصه:

زن با لحن محزونی گفت: «عجیب است، نه؟ دور و بر ما همه چیز دارد می‌رود روی هوا، ولی هنوز بعضی‌ها نگران یک قفل شکسته‌اند، بعضی‌ها هم این‌قدر وظیفه‌شناس‌اند که می‌آیند برای تعمیر… ولی شاید درستش همین باشد، همین سر و کله زدن با خرده‌ریزها، همین وظیفه‌شناسی و درستکاری که ما داریم، حالا که دنیا دارد سر و تهش هم می‌آید، عقلمان را سر جایش نگه داشته.»

بشنوید:

هنرمندان:
صدابرداری و میکس سروش اعتصامی
کارگردان رضا عمرانی
تهیه کننده راضیه هاشمی

مدت زمان اثر: 57 دقیقه

...

...

دیدگاههای کاربران

تعداد دیدگاه: 0

(برای ارسال دیدگاه حتما باید عضو سایت ماه آوا باشید)

کتاب صوتی بخش D بخش D

فریدا مک فادن

کتاب صوتی دجله به حال تو ناله کند دجله به حال تو ناله کند

امیلی ین ملفتو

کتاب صوتی وضع بشر وضع بشر

هانا آرنت

کتاب صوتی تدفین مادربزرگ تدفین مادربزرگ

گابریل گارسیا مارکز

کتاب صوتی گرگ بیابان گرگ بیابان

هرمان هسه

کتاب صوتی دزیره دزیره

آن ماری سلینکو

تازه‌های ماه‌آوا

فریب‌خوردهنویسنده: جویس اتکینزRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ ماجرا در خانه‌ای کوچک در حومه یورکشایر روی می‌دهد. "مود" زن میانسالی است که از ستم ها و اخلاق بد شوهرش "تام" آنچنان به ستوه آمده که نفرین می کند شیطان به کمکش بیاید و انتقام او را از تام بگیرد. تام که سکته کرده نیمه جان روی تخت افتاده در حالی که مشاجره‌ای در همین مورد بین مود و مادر تام در می‌گیرد. در میانه بحث در می‌زنند. ناشناسی وارد خانه می‌شود که ظاهری عجیب و رفتاری غریب دارد. او کیست و چه قصدی دارد؟ ”

سیزده دلیل براینویسنده: جی اشرRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ با تمام عضلات بدنم که باهم متحدانه می‌خواهند از حال بروم، مقابله می‌کنم. همه‌ی عضلاتم انگار باهم از من می‌خواهند به مدرسه نروم. می‌خواهند به‌جای دیگری بروم و تا فردا پنهان شوم؛ ولی اهمیتی نداشت، هر وقت به مدرسه برمی‌گشتم، مجبور بودم با آن آدم‌های داخل نوارها روبه‌رو شوم. به ورودی پارکینگ نزدیک می‌شوم. جایی که تخته‌سنگ بزرگ و حکاکی شده‌ای با پیچکی که به دور پایه‌ی آن پیچیده شده قرار دارد. روی آن نوشته یادبودِ سال 1993. در طول این سه سال، بارها از جلوی این تخته‌سنگ عبور کرده‌ام؛ اما هیچ‌وقت پارکینگ را به این شلوغی ندیده بودم. حتی یک‌بار، چون هیچ‌وقت این‌قدر دیر به مدرسه نمی‌آمدم. تا امروز. به دو دلیل. یک: بیرون دفتر پُست منتظر ایستاده بودم. منتظر بودم باز کند تا جعبه کفشی پر از نوار کاست را پُست کنم. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools