چگونه با کودکم صحبت کنم که گوش کند

کتاب صوتی

کتاب صوتی چگونه با کودکم صحبت کنم که گوش کند

کتاب صوتی چگونه با کودکم صحبت کنم که گوش کند
اثری از
نویسنده ادل فی بر

نام اصلی:

ناشر: نشر نسل نواندیش

سال چاپ: 1389

شابک:

دسته بندی: موفقیت/ روانشناسی

خلاصه:

نویسندگان در کتاب صوتی چگونه با کودکم صحبت کنم که گوش کند و چگونه گوش کنم که کودکم صحبت کند روش‌های آزمایش‌پس‌داده‌ای درباره‌ی حل مشکلات روابط بین والدین و فرزندان ارائه داده‌اند. خانواده را می‌توان به‌قطع مهم‌ترین و تأثیرگذارترین اجتماع بشری دانست. چرا که پیش از ورود به هر گروه دیگری در جامعه، این محیط خانواده است که انسان در آن رشد می‌کند و شالوده‌های روانی و ذهنی و اجتماعی او را سروشکل می‌دهد. بسیاری از گره‌های روانی ما در محیط خانواده شکل گرفته‌اند و بعدها در مواجهه با دیگر اجتماع‌ها بازتولید شده‌اند. چالش‌های روانی کوچک و بزرگی که برخی‌شان تا پایان عمر مایه‌ی رنجش ما هستند. از میان روابطی که درون محیط خانواده شکل می‌گیرند، ارتباط میان والدین با فرزند در زمره‌ی مهم‌ترین روابط بشری به شمار می‌رود که ایجاد نوع سالمی از آن دقت و حساسیت بالایی می‌طلبد. هر قدم مثبتی که در این راه برداشته شود، سبب خواهد شد کودک در قالب انسانی با روان سالم به درون اجتماع رهسپار شود، و هر گونه ناسازگاریِ خواسته یا ناخواسته در این رابطه می‌تواند به قیمت آسیب‌های طولانی‌مدت در روان و ذهن کودک تمام شود.

هنرمندان:

دیدگاههای کاربران

تعداد دیدگاه: 0

(برای ارسال دیدگاه حتما باید عضو سایت ماه آوا باشید)

کتاب صوتی قدرت قدرت

راندا برن

کتاب صوتی صراحت بیان صراحت بیان

جودی مورفی

کتاب صوتی وابی سابی وابی سابی

نوبوئو سوزوکی

کتاب صوتی درد عشق درد عشق

لودرو رینزلر

کتاب صوتی قهرمان قهرمان

راندا برن

تازه‌های ماه‌آوا

عین عاشقینویسنده: حسین وحدانیRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ ما محتاج رعایتیم انگار، چه وقتی معشوقیم و کسی دوستمان می‌دارد، چه وقتی عاشقیم و کسی را دوست می‌داریم. ما، همین ما که می‌توانیم در این آشفته‌بازار فروش عشق‌‌های یک‌بارمصرف در رنگ‌ها و اندازه‌ها و مدل‌های گوناگون، با یک پیامک سر‌و‌ته یک رابطه را هم بیاوریم یا کهنه‌ای را نو کنیم، دلمان رعایت می‌خواهد؛ رعایت شدن، رعایت کردن. رعایت، همان چیزی است که ما توی زندگی‌هامان گمش کرده‌ایم. همان که گم‌شدنش گلدان‌هایمان، آدم‌هایمان، عشق‌هایمان را خشکانده‌است ”

ذهن فضولنویسنده: علی شمیساRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ درصدی از انسان‌ها هویت وجودی خود را از فضولی، سرک کشیدن و دخالت‌های خود به دست می‌آورند. گویی اگر دخالت در زندگی مردم نکنند روزشان شب نمی‌شود، درواقع شعار زندگی‌شان این می‌شود «من فضولی می‌کنم، پس هستم!» و وقتی این جمله جزء نمایشنامه روانی زندگی یک فرد، چه زن و چه مرد، بشود، حال و روزش معلوم و درواقع جزء قواعد و دستورات ناخودآگاه ذهنش می‌شود، طوری که فرد از این طریق به زندگی خود معنا و مفهوم می‌دهد، به مهمانی می‌رود و پرسش‌هایش شروع می‌شود، آن‌قدر که گاه دیگران او را نشان می‌کنند و می‌دانند که نمی‌توانند از دست سؤال‌های او فرار کنند و باید خود را کنترل کنند یا به او اطلاعات ندهند؛ اما او که سال‌هاست فضولی و سرک کشیدن را تمرین کرده است، اکنون به‌طورکامل با مهارت و ظرافت سؤال می‌پرسد، طوری که مجبور می‌شوید اطلاعات بدهید، شاید هم یک‌دستی بزند تا اطلاعات بگیرد و موفق هم بشود. او دیگر یک فضول ناشی و بی‌دست‌وپا نیست، او می‌داند چه چیز را چگونه و چطور بپرسد، در چه زمان بپرسد که بتواند جواب بگیرد و در چه مکان طرح مسئله و مشکل کند تا جزئی‌ترین اطلاعات را به دست آورد. افرادی را دیده‌ام که به بیرون کشیدن اطلاعات از دیگران مباهات می‌کنند و خود را کسی می‌دانند که می‌تواند شیطان را هم درس بدهد. او سال‌هاست از دخالت‌ها، سرک کشیدن‌ها و فضولی‌های خود سود برده است و توانسته از دیگران اطلاعات بگیرد و اوقات خود را این‌گونه پر کند و به‌نوعی در خودش هیجان ایجاد کند. چنین فردی دیگر یک فضول اتفاقی نیست که تصادفی در زندگی دیگران سرک کشیده است، کودک فضول و والد مداخله‌گر او در هر ارتباطی سریع و رسمی فعالیت تجسس خود را شروع می‌کند و تجسس برای او مرحله‌بندی دارد؛ مرحله یک، دو، سه و با یک سلام و احوالپرسی شروع می‌شود، کم‌کم و بسیار رندانه، طوری که گاه طرف متوجه منظور پرسش‌های او نمی‌شود و خیلی صبورانه و با حوصله جلو می‌رود و آن‌قدر ماسک مهربان و به من چه مربوط است بر چهره زده است که باید بسیار تیز بود تا بتوان دست او را خواند. او استاد این گونه بازی‌هاست. او در مسابقات فضول‌ها رتبه و مدال گرفته است و در قالب عروس، داماد یا دوست و همکار و همسایه به پست شما خورده است. او می‌آید که از شما بیشتر بداند، بفهمد و در صندوقش از شما اطلاعات رازگونه بیشتر داشته باشد و روزی می‌رسد که چشم در چشم شما می‌شود و می‌گوید که پرونده زندگی شما پیش من است، لطفاً خفه شو. او همان فردی است که با این جمله کوتاه صبح خود را شب می‌کند و باور دارد که فضولی می‌کند، پس هست و برای خود عددی است. شما چطور، چند درصد در ناخودآگاه خود به صادق بودن این شعار در مورد خودتان باور دارید؟ هیچ، اصلاً، ابداً؟ لطفاً کمی از خوب نشان دادن خود دست بردارید و خیلی صادقانه و بی‌رحمانه باورهای ذهنتان را نقد و تجزیه‌وتحلیل کنید. مثال: ابی مجسمه فضولی است. این آدم اصلاً در هیچ موضوعی برای خود حدومرزی نمی‌بیند. در هر سوژه‌ای سرک می‌کشد و به حرف کسی هم گوشش بدهکار نیست. او می‌خواهد بداند و بداند و همه را به جان هم بیندازد، کافی است پرش به شما گیر کند. مطمئن باشید از زندگی‌تان سر درمی‌آورد. آمار همه اطرافیان خود را دارد و گویی با آن‌ها زندگی کرده است. گاهی آن‌قدر ریز جزئیات دیگران را می‌گوید که آدم به او شک می‌کند. او از این همه فضولی و دخالت، هویت پیدا و احساس می‌کند از این طریق مورد توجه همه قرار می‌گیرد. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools