نگاهی اجمالی به کتاب“ و چشمهایش کهربایی بود رمانی است که از دریچهای نو و با دیدی خلاقانه به تقابل میان «هستی و نیستی» میپردازد. رمانی که راویانش یگانه و منحصربهفردند.
تسبیح میان دستان هاشم، چادر مشکی زهره، موازییکهای کف حیاط، انگشتر و جنینی که از زهدان مادر رانده شده، هر یک به تنهایی جهانی تکاندهنده را به تصویر میکشند و روایتگر ترسها، تشویشها، آرزوها و ناکامیهای آدمهای درون داستاناند... .
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
از همینجا پیداست و میبینمش زن چشم عسلی را. خودش است، مثل همیشه کتابی در دست دارد و پشت به ما ایستاده است کنار درخت. تا برسیم نزدیک، همانطور که توی هوا میچرخم زن هم میچرخد انگار و درخت هم وارونه میشود. چقدر قد کشیده است این درخت. چرخ که میزنم. درختِ وارونه ریشههایش توی هوا میماند. سه هزار و بیست و سه سال پیش است انگار و من میخواهم از ریشهها خودم را برسانم به تنه درخت. خودم را برسانم به یک زخم عمیق. هاشم مکث میکند دیگر نمیچرخاندم، شاید یادش افتاده که نخم نازک شده است. درخت میماند همانجا و زن چشم عسلی هم. زن رو برمیگرداند و انعکاس رنگ مهرههام توی عسلی چشمهاش بیقرارم میکند... . ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ وقتی حرف از موفقیت میشود بعضیها به یاد ماه تولدشان میافتند و سریع طالعبینی هفته را چک میکنند. بعضی هم با افسوس سری تکان میدهند: «با کمک مالی والدینم میتوانستم یک زندگی معرکه بسازم، البته اگر خوششانس بودم و در خانوادهی بیل گیتس به دنیا میآمدم!». موارد دیگری مثل اهمیت آشنا یا حتی ظاهر عالی هم که به کرات از این و آن شنیده میشوند. اما برایان تریسی در کتاب صوتی بهانهها را کنار بگذاریدتمام دلایلی که برشمردیم -و بسیاری دیگر را- با قدرت رد میکند.
این نویسندهی پرفروش نیویورکتایمز مهمترین عامل در رسیدن به موفقیت را نظم و انضباط میداند. بیشتر مردم در برابر بدترین دشمنان پیروزی، یعنی تنبلی و بیصبری کم میآورند. آنها با برگزیدن مسیری با کمترین مقاومت، دستاوردهای ناچیز را کسب میکنند یا چون توقع دارند خیلی زود به سعادت مدنظرشان برسند در مدت کوتاهی مبارزه را ترک میگویند. ”