نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب توهم آگاهی نوشتهی استیو اسلومن و فیلیپ فرنباخ، به سوالهای پیرامون ذهن بشر و نوع کارکرد آن میپردازد و نقش و جایگاه توهمات را در تمامی تصمیمات بشر چه در ابعاد فردی و چه اجتماعی بررسی میکند.
ذهن انسان، هم نبوغآمیز عمل میکند و هم اسفبار، هم درخشان ظاهر میشود و هم نابخرد. انسانها قادرند که چشمگیرترین دستاوردها و شاهکارها را به ارمغان آورند. چگونه است که مردم میتوانند همزمان شما را با نبوغ خود مبهوت و با نادانی خود ناامید کنند؟ چگونه چنین چیرهدست عمل میکنند، در حالیکه فهم اندکی دارند؟ اینها سؤالاتی است که کتاب توهم آگاهی بدانها پاسخ میدهد. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ فیثاغوروویچ مالکی میان مایه است که روزی به ضیافت ناهار ژنرال سواره نظام دعوت میشود.در طول مهمانی که تا انتهای شب میانجامد ، ژنرال از اسب ابلقی برای حاضران حرف میزند که بی همتاست و جزو دارایی خاص او محسوب میشود.فیثاغوروویچ تحت تاثیر مستی و جوی که بوجود آمده از دهانش میپرد که صاحب کالسکهای است عجیب و منحصر بفرد.توجه حاضران به گفته هایش جلب میشود و او همگی را برای ناهار فردا به خانه اش دعوت میکند.فردا ظهر در حالی که فیثاغوررویچ در خواب است و سرخوشی شب پیش نیز از سرش پریده با این خبر همسرش از خواب بیدار میشود که گروهی سواره به سوی خانه شان میآیند.گوگول در این داستان نیز، هم چون دیگر آثارش، با بیانی شوخ و طنزی گزنده آینه ای در برابرمان می گیرد و ما را با عادات مضحک مان روبرو میکند. ”