نگاهی اجمالی به کتاب“ و چشمهایش کهربایی بود رمانی است که از دریچهای نو و با دیدی خلاقانه به تقابل میان «هستی و نیستی» میپردازد. رمانی که راویانش یگانه و منحصربهفردند.
تسبیح میان دستان هاشم، چادر مشکی زهره، موازییکهای کف حیاط، انگشتر و جنینی که از زهدان مادر رانده شده، هر یک به تنهایی جهانی تکاندهنده را به تصویر میکشند و روایتگر ترسها، تشویشها، آرزوها و ناکامیهای آدمهای درون داستاناند... .
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
از همینجا پیداست و میبینمش زن چشم عسلی را. خودش است، مثل همیشه کتابی در دست دارد و پشت به ما ایستاده است کنار درخت. تا برسیم نزدیک، همانطور که توی هوا میچرخم زن هم میچرخد انگار و درخت هم وارونه میشود. چقدر قد کشیده است این درخت. چرخ که میزنم. درختِ وارونه ریشههایش توی هوا میماند. سه هزار و بیست و سه سال پیش است انگار و من میخواهم از ریشهها خودم را برسانم به تنه درخت. خودم را برسانم به یک زخم عمیق. هاشم مکث میکند دیگر نمیچرخاندم، شاید یادش افتاده که نخم نازک شده است. درخت میماند همانجا و زن چشم عسلی هم. زن رو برمیگرداند و انعکاس رنگ مهرههام توی عسلی چشمهاش بیقرارم میکند... . ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ آیا واقعا مایل هستید نتایجی استثنایی در زندگیتان بهدست آورید؟ آیا آرزو دارید به رهبری کاریزماتیک، یک کارآفرین، دانشجویی درخشان یا فروشندهای موفق تبدیل شوید؟ اگر به این سوالات جواب مثبت دادهاید پس کتاب صوتی ذهنت را مدیریت کن، سرنوشتت را بساز! همان چیزی است که به آن نیاز دارید. آدام خو و استوارت تان در این اثر به شما آموزش میدهند چگونه کنترل زندگی را در دست گرفته و با یک نقشهی راه شخصی به سمت موفقیت بشتابید!
بیشتر افراد زمان فکر کردن به رویاهایشان از این واقعیت غافل میمانند که در حال حاضر، تمام منابع ذهنی مورد نیازشان را در اختیار دارند. درواقع مسئله اصلی نه تهیه امکانات، بلکه استفاده بهینه از پتانسیلهاست. هر فرد معدنی غنی از استعدادهای منحصربهفرد است، مجموعهای از تواناییها که دراختیار آنها قرار گرفته تا تحقق رویایی خاص را ممکن کند. ”