نگاهی اجمالی به کتاب“ رمان تخم شر داستان عاشقیِ دو نسل از مردمان این سرزمین است، نسلی که در بزرگداشت عشق استخوان و جان و عمر میسوزاند، و نسلی که عشق و خود را تباه و ویران میکند. داستان از سالهای آغازین دهه هفتاد شروع میشود و در سالهای آغازین دهه هشتاد به پایان میرسد، اما در این میانه مدام گذشته تاریخی، اجتماعی و فرهنگی نسلهای پیشین با امیدها، عشقها، پنهانکاریها و گناهانشان فراخوانده میشوند تا نسل تازه بهتر فهم شود. آنچه رمان در پی آن است برکشیدن معنایی برای زندگی آدمیان هبوطکرده در عشق و زندگی است. یکی عشق را پیام رهایی و رستگاری میداند و آن را میستاید، و دیگری آن را نشانهای شیطانی و فریبآمیز برای ماندن در برهوت بیمعنایی میداند. آنکه او را میستاید با آنکه آن را مسکوت میکند به گفتگو نمینشیند. یکی در غار تنهایی و انزوای ناشی از عشق میمیرد و دیگری در مبارزه با لشکر ناپیدای بیمعنای نومیدی و فریب عشق جان میدهد. راستی کدامیک از آنان بر حق است؟ آیا اصلاً عشق را با حق رابطه و نسبتی است؟ آیا این مفهوم ازلی در دورانهای مختلفِ زیست آدمی به هیبت زمانه درمیآید و خرق? روایتهای مسلط روزگار را به تن میکند و میشود آنچه آدمیان از آن میخواهند، یا همواره در کسوت باشکوه بیمانندش بر همگان رخ مینماید؟ رمان تخم شر به این پرسشها میپردازد و از همه مهمتر نسبت میان عشق و شر و البته خیر را واکاوی میکند. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ استاندال میگوید زیبایی نوید خوشبختی است. اما مفهوم زیبایی مبهم است. تعریف زیبایی یا شرح دلیل اهمیت آن برای ما کار دشواری است. راز زیبایی چیست؟ قدرت زیبایی چیست؟ این سؤال های کلی یک پاسخ متعارف دارند: زیبایی در چشم تماشاگر معنا مییابد. این تعریف سنتی ممکن است خاستگاه سؤال های دیگری باشد. وقتی چیزی به چشم کسی زیبا می آید چه اتفاقی رخ میدهد؟ یا چه چیز موجب می شود کسی در شیئی که بر دیگران هیچ تأثیری نمی گذارد زیبایی بیابد. اما این عبارت جایی بر تفکر فلسفی باقی نمی گذارد و به جای آغاز کردن بحث به آن پایان میدهد.جان آرمسترانگ در کتاب قدرت پنهان زیباییبه پرسشهایی پاسخ میدهد که اهمیت و زیبایی را در زندگی ما عیان میکند و ما را به دقت در جهان پیرامون و بازنگری در آن چیزهایی که از کنارشان میگذریم فرا میخواند. ”