نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب مادام بوآری یکی از آثار شاخص گوستاو فلوبر، نویسندهی فرانسوی است. مهستی بحرینی این کتاب را به فارسی برگردانده است. نوشتن این کتاب برای فلوبر پنج سال طول کشید و انگیزهاش برای نوشتن آن تنها پیشنهاد دوستانش بود. آنها اثر قبلی فلوبر را خوانده بودند و موردپسندشان واقع نشده بود؛ بنابراین او را تشویق کردند در مورد یکی از اشخاصی که میشناسند یعنی «دلونه» داستان بنویسد. فلوبر هم این کار را انجام داد. دلونه در کتاب نقش دکتر را ایفا میکند و مادام بوآری همسر اوست. مادام بوآری مشهورترین کتاب گوستاو فلوبر است؛ اما خود فلوبر ترجیح میداد با آثار دیگرش او را بشناسند. آثاری مثل تربیت احساسات که از نظر اغلب منتقدان کتاب بسیار بزرگی است. شهرت مادام بوآری به این خاطر بود که برای اولین بار در مورد خیانت یک زن به همسرش نوشته شد و همان موقع هم مخالفان زیادی داشت. در این رمان ما تأثیر قصههای عاشقانه را بر ذهن و ایدئالهای یک فرد میبینیم. مادام بواری قبل از آشنایی با همسرش رمانهای عاشقانهی بسیاری میخواند و همین قضیه تفکر او را در مورد ازدواج و هیجانات آن دگرگون کرده بود. او همانطور که زندگی در خانهی پدریاش را ملالآور میدید، بعد از آن زندگی با همسرش که مرد بسیار سختکوش و تحصیلکردهای بود، برایش ملالآور به نظر میرسید. او مرد رویاهایش را آرزو میکرد؛ کسی که حضور احساسی فوقالعادهای داشته باشد و او را به هیجان آورد و در عین حال همهجوره او را درک کند. بسیاری از بزرگانِ رماننویسی مانند ماریو بارگاس یوسا، میلان کوندرا و جولین بارنز، این اثر را ستودهاند و آن را بزرگترین رمان نوشتهشده تا به امروز میخوانند. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ هر کسی رازی دارد... کتاب پیدایت کردم به قلم لیزا جول، با روایتی پر تنش و رازآلود، زندگی افراد گوناگونی را به تصویر میکشد که هر کدام قصهای هیجانانگیز را برای شما خلق میکنند.
نزدیک ساحل زیبای شهر رایدینگ هوس، زنی تنها همراه با فرزندانش زندگی میکند. این زن که آلیس نام دارد با فروش کارهای هنری دستساز امرار معاش میکند. در یکی از روزهایی که آلیس به دنبال فرزندانش رفته بود تا آنها را از مدرسه به خانه بیاورد، مرد غریبهای که زیر باران کاملاً خیس شده بود و سردرگم به نظر میآمد توجه او را جلب کرد.
آلیس به سوی آن مرد رفت و از او خواست تا زیر باران نماند اما مرد عجیب، در حال و هوایی دیگر سیر میکرد و عکسالعملهای تعجبآوری از خود نشان میداد. آلیس در همان گفت و گوی کوتاهش با مرد، متوجه شد که وی جایی برای ماندن ندارد، برای همین او را به خانه خود برد.
درست در همان لحظه، در اطراف لندن، تازه عروسی به نام لیلی در خانه منتظر است تا همسرش از محل کار به منزل بیاید، اما همسرش دیر کرده و لیلی بسیار نگران است. پس از مدتی به لیلی خبر بدی میرسد و او متوجه میشود که مطابق تحقیقات پلیس، شخصی که لیلی با او ازدواج کرده اصلا وجود خارجی ندارد! ”