نگاهی اجمالی به کتاب“ داستان در اوایل قرن بیستم در یکی از شهرهای کوچک آمریکا میگذرد.مری هجده ساله است که با پدرش زندگی میکند . پدر پزشک معتبری است. مری اخیرا خبردار شده است که پدرش نارسایی قلبی وخیمی دارد.مادرش هم سال هاست که آنها را ترک کردهاست.عصر یک روز یکشنبه مری از خانه بیرون میزند.از خیابان های شهربی اعتنا به پسران جوانی که درخواست دوستی با او را دارند میگذرد و در مزارع حومه ی شهر به تماشای غروب خورشید مینشیند.شب هنگام وقتی به خانه بازمیگردد با خبر مرگ پدر خود روبرو میشود و درمی یابد که باید از این پس خود را برای زندگی تازهای آماده کند که چندان راحت نیست. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ فلیپا پری در کتابی که آرزو میکنید والدینتان خوانده بودند، چگونگی ارتباط با فرزندانتان را شرح داده و سپس نشان میدهد که چه چیزهایی باعث پیوند بهتر و مؤثرتر با آنها میشود.
این کتاب مستقیماً به والدین مربوط نمیشود و فلیپا پری قرار نیست جزئیات از شیر گرفتن بچه و آموزش دستشویی رفتن و... را توضیح بدهد. کتابی که آرزو میکنید والدینتان خوانده بودند در مورد این است که شما چطور بزرگ شدید و این موضوع چگونه بر نقش و رفتار والد بودن شما اثر دارد. در مورد اشتباهاتی است که شما مرتکب خواهید شد مخصوصاً آن اشتباهاتی که هرگز نمیخواستید رخ دهند و اینکه با این اشتباهات چه کار کنید.
شما در این کتاب نکات، ترفندها یا سیاستهای پدر و مادر بودن را پیدا نخواهید کرد و گاهی اوقات شاید ناراحت و عصبانیتان کند یا حتی از شما یک پدر و مادر بهتر بسازد. فیلیپا پری دست به نگارش کتابی زده است که دوست داشت به عنوان زنی که مادر شدن را برای اولین بار تجربه میکرد آن را خوانده بود. ”