نیلوفر ندایی

از این هنرمند بشنوید:
ادیتور:
  • کتاب صوتی - غریزه جنسی و سرکوبی آن در جوامع ابتدایی - ماه آوا
  • کتاب صوتی - اندر حماقت حکمت - ماه آوا
  • کتاب صوتی - کار کار انگلیسی‌هاست - ماه آوا
  • کتاب صوتی - آن هنگام که نفس هوا می‌شود - ماه آوا
  • کتاب صوتی - کتاب جامع اسرار زبان بدن - ماه آوا
  • کتاب صوتی - کفش‌باز - ماه آوا
  • کتاب صوتی - بگذار دروغ بگویم - ماه آوا
  • کتاب صوتی - من خوبم، تو خوبی - ماه آوا
  • کتاب صوتی - جنایت و مکافات - ماه آوا
صدابرداری و ادیت:
  • کتاب صوتی - همه انسان‌ها مثل هم زندگی نمی‌کنند - ماه آوا
  • کتاب صوتی - باشگاه پنج صبحی‌ها - ماه آوا

تازه‌های ماه‌آوا

فکر کردن بی درنگ و با درنگنویسنده: دانیل کاهنمنRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ در نگاه رایج، انسان موجودی عقلانی است که اغلب بر مبنای منطق تصمیم می‌گیرد؛ اگر هم گاهی از مسیر عقل منحرف می‌شود، ریشه آن را معمولاً باید در احساسات و هیجاناتی چون خشم، ترس، یا نفرت جُست. از دهه هفتاد میلادی، دانیل کاهنمن و آموس تورسکی این نگاه را به چالش کشیده‌اند. آنان با طراحی آزمایش‌هایی ساده، اما هوشمندانه، نشان داده‌اند که ریشه بسیاری از خطاهای فکری ما نه‌فقط در هیجانات بلکه در دستگاه شناخت ماست. پژوهش این دو دانشمندِ روان‌شناس تأثیری ژرف بر علوم اجتماعی گذاشت و توجه رشته‌های گوناگون، از فلسفه و حقوق گرفته تا سیاست و پزشکی، را جلب کرد؛ در این میان شاید بیشترین بهره را علم اقتصاد برد، چنان که شاخه‌ای جدید به نام «اقتصاد رفتاری» شکل گرفت و در سال 2002 جایزه نوبل را در اقتصاد به کاهنمن اهدا کردند. کتاب حاضر چکیده سال‌ها پژوهش نویسنده آن درباره شگفتی‌ها و کاستی‌های ذهن انسان است، موجودی که می‌پندارد پادشاه افکار خویش است و فقط به اراده خود تصمیم می‌گیرد. به گواه این کتاب اما، عوامل دیگری هم هستند که در شکل‌گیری باورها، تصمیم‌ها و سلیقه‌های ما سهم دارند؛ شاید گریزی از آن‌ها نباشد، اما می‌توان با شناختشان منطقی‌تر فکر کرد و عاقلانه‌تر تصمیم گرفت. «این کتاب شاهکاری به قلم اندیشمندی بزرگ است، کتابی خواندنی، حکیمانه و عمیق. بی‌درنگ آن را بخرید، اما با‌درنگ بخوانیدش. شیوه تفکر شما به جهان و به زندگی شخصی‌تان را دگرگون خواهدکرد.» ”

برگشتی در کار نیستنویسنده: اریک بردولRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ خانواده فارستر پسر بزرگشان را در جنگ از دست داده‌اند و به همین مناسبت "آن فارستر" ( مادر خانواده) هر سال در روز تولد پسرش شمعی پای قاب عکس او روشن می‌کند تا خاطره اش را زنده نگه دارد. جودیت و جرالد دو فرزند دیگر این خانواده هستند که خاطره چندانی از برادر از دست رفته شان ندارند. در یک غروب تابستانی که جودیت و جرالد از بازی تنیس برگشته‌اند با مرد غریبه نابینایی در خانه‌شان مواجه می‌شوند که به دلیل صدمات جنگ حافظه اش را از دست داده و سال ها در آسایشگاه بستری بوده است. در حالی که جرالد قصد دارد غریبه را از خانه بیرون کند، جودیت طی گفتگوی کوتاهی با غریبه احساس خوشایندی نسبت به او پیدا می‌کند. به خصوص که غریبه شباهت‌هایی با قاب عکس روی طاقچه نیز دارد. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools