نگاهی اجمالی به کتاب“ زن با لحن محزونی گفت: «عجیب است، نه؟ دور و بر ما همه چیز دارد میرود روی هوا، ولی هنوز بعضیها نگران یک قفل شکستهاند، بعضیها هم اینقدر وظیفهشناساند که میآیند برای تعمیر… ولی شاید درستش همین باشد، همین سر و کله زدن با خردهریزها، همین وظیفهشناسی و درستکاری که ما داریم، حالا که دنیا دارد سر و تهش هم میآید، عقلمان را سر جایش نگه داشته.» ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ راوی داستان مردی است که چهار سال پس از جدایی از همسر سابقش برای دیدن او میرود. زن که هنوز زخم شکست زندگی مشترکشان را در سینه دارد با دیدن شوهر سابقش شروع به برون ریزی احساسی میکند و با حسرت از صمیمیتی حرف میزند که همیشه در آرزویش بوده ولی هیچگاه از جانب مرد به او ابراز نشده است. ”