همسفرها

کتاب صوتی

کتاب صوتی همسفرها

دوستان عزیز ماه آوا

از ابتدای مهرماه سال ۱۴۰۰ خرید محصولات ماه آوا تنها از طریق پلتفرمهای فروش کتاب صوتی امکان پذیر خواهد بود

اثری از

مجموعه سه داستان بلند با عناوین: همسفرها، آنتونیوی دلاور، قبیله بنی‌طی

نام اصلی: Hamsafarha

ناشر: نشر نگاه

سال چاپ: 1367

شابک:

978-622-7057-78-2

دسته بندی: رمان/ اجتماعی/ تاریخی

خلاصه:

کتاب همسفرها مجموعه سه داستان بلند از نویسنده شهیر ایرانی علی‌محمد افغانی است.داستان اول به عنوان آنتونیوی دلاور در اسپانیا می‌گذرد. دومی یعنی همسفرها در آمریکا و سومی با عنوان قبیله بنی‌طی در عربستان. عنصر مشترک در هر سه داستان روابط میان انسان‌هاست که در فرهنگ‌ها و سرزمین‌های متفاوت رنگ دیگری به خود می‌گیرد.

بشنوید:

هنرمندان:
صدابرداری و میکس آرش رستمی
انتخاب موسیقی آرش رستمی
تهیه کننده راضیه هاشمی

تاریخ تولید اثر: مهر ماه 97

مدت زمان اثر: 17 ساعت و 20 دقیقه

...

...

دیدگاههای کاربران

تعداد دیدگاه: 0

(برای ارسال دیدگاه حتما باید عضو سایت ماه آوا باشید)

کتاب صوتی بخش D بخش D

فریدا مک فادن

کتاب صوتی دجله به حال تو ناله کند دجله به حال تو ناله کند

امیلی ین ملفتو

کتاب صوتی وضع بشر وضع بشر

هانا آرنت

کتاب صوتی تدفین مادربزرگ تدفین مادربزرگ

گابریل گارسیا مارکز

کتاب صوتی گرگ بیابان گرگ بیابان

هرمان هسه

کتاب صوتی دزیره دزیره

آن ماری سلینکو

تازه‌های ماه‌آوا

زنی پشت پنجرهنویسنده: ای.جی.فینRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ آنا، شخصیت اصلی کتاب صوتی زنی پشت پنجره، اثر ای. جی. فین است. پنجره‌ی خانه‌ی آنا تنها راه ارتباطی او با جهان بیرون است؛ مرز بین جهانی آغشته به افسردگی با دنیای واقعی آدم‌ها. اما حادثه‌ای شوم، چارچوب‌های این دریچه را در هم می‌شکند و زندگی آنا را دستخوش تغییرات بزرگی می‌کند. این رمان یکی از پرفروش‌ترین آثار نیویورک تایمز به شمار می‌رود. ”

سیزده دلیل براینویسنده: جی اشرRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ با تمام عضلات بدنم که باهم متحدانه می‌خواهند از حال بروم، مقابله می‌کنم. همه‌ی عضلاتم انگار باهم از من می‌خواهند به مدرسه نروم. می‌خواهند به‌جای دیگری بروم و تا فردا پنهان شوم؛ ولی اهمیتی نداشت، هر وقت به مدرسه برمی‌گشتم، مجبور بودم با آن آدم‌های داخل نوارها روبه‌رو شوم. به ورودی پارکینگ نزدیک می‌شوم. جایی که تخته‌سنگ بزرگ و حکاکی شده‌ای با پیچکی که به دور پایه‌ی آن پیچیده شده قرار دارد. روی آن نوشته یادبودِ سال 1993. در طول این سه سال، بارها از جلوی این تخته‌سنگ عبور کرده‌ام؛ اما هیچ‌وقت پارکینگ را به این شلوغی ندیده بودم. حتی یک‌بار، چون هیچ‌وقت این‌قدر دیر به مدرسه نمی‌آمدم. تا امروز. به دو دلیل. یک: بیرون دفتر پُست منتظر ایستاده بودم. منتظر بودم باز کند تا جعبه کفشی پر از نوار کاست را پُست کنم. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools