نگاهی اجمالی به کتاب“ آیا تابهحال در شرایطی قرار گرفتهاید که فکر کنید تنها عاقل جمع شما هستید؟ باید بدانید که تنها نیستید و توماس اریکسون در کتاب صوتی محاصره شده با احمقها شما را مخاطب خود قرار داده است. از این کتاب تحسینشده در حوزهی ارتباطات انسانی، بیش از یکونیم نسخه در سراسر جهان به فروش رسیده است.
«با چه احمقهایی روبهرو هستم!» تا به حال چند بار در طول زندگی خود مشابه این جمله را در ذهنتان گفتهاید؟ اگر چنین حسّی را تجربه کردهاید، شما مخاطب اصلی این اثر هستید. کتاب صوتی محاصره شده با احمق ها (Surrounded by Idiots) با فروش بیش از 1.5 میلیون به اثری شناختهشده و بینالمللی در سراسر جهان و در حوزهی ارتباطات بین فردی تبدیل شده است.
توماس اریکسون در این کتاب صوتی یک روش ساده و در عین حال، پیشگام برای ارزیابی شخصیت افرادی که با آنها در ارتباط هستیم را در اختیار شما قرار میدهد. او این افراد را بر اساس چهار تیپ شخصیتی قرمز، آبی، سبز و زرد دستهبندی میکند و سپس بهتفصیل به تحلیل و بررسی هریک از آنها میپردازد. ما باید با چنین افرادی چگونه برخورد کنیم؟ نحوهی صحبت کردمان و بهاشتراکگذاری اطلاعات با آنها باید چطور باشد؟ با چه فاصلهای از آنها قرار بگیریم تا آسیب نبینیم؟ توماس اریکسون در این کتاب پاسخ این پرسشها را در دستان شما میگذارد. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ داستان جدیدی نیست، اما فکر میکنم، حداقل برای این کتاب، ارزش دارد که یک بار دیگر آن را تعریف کنم. سال 1998 بود و داشتم فیلم محبوب را در مصاحبهی تلویزیونی زنده با جین سیسکِل، منتقد فیلم بزرگ شیکاگو سانتایمز، معرفی میکردم و همهچیز داشت خیلی آرام پیش میرفت تا اینکه اوضاع به هم پیچید. او پرسید: «بگو ببینم، از چی کاملاً مطمئنی؟» اولین بار نبود که مصاحبه میکردم. سالهای سال در مصاحبهها سئوالهای ترسناکی مثل این را از من پرسیده بودند و هنوز هم میپرسند و معمولاً جوری نمیشود که هیچ کلمهای برای پاسخ پیدا نکنم، اما باید بگویم جین موفق شده بود مرا گیر بیندازد. با منومن و درحالیکه میدانستم او بهدنبال چیزی بزرگتر، عمیقتر، پیچیدهتر است، گفتم: «اوه، دربارهی این فیلم؟» اما داشتم طفره میرفتم تا در ذهنم به پاسخی حداقل کمی منسجم برسم. اما او گفت: «نه، میدونی منظورم چیه؛ دربارهی خودت، زندگیت، هرچی، همهچی...» «اوه، من مطمئنم که... اوه... مطمئنم که، جین، یه کم وقت میخوام که دربارهاش بیشتر فکر کنم.» حالا شانزده سال گذشته و از آن موقع تا بهحال خیلی به این پرسش فکر کردهام، طوریکه تبدیل به پرسش اساسی زندگیام شده است: هر شب از خودم میپرسم دقیقاً از چه مطمئن هستم. ”