نگاهی اجمالی به کتاب“ ناپلئون هیل در کتاب غلبه بر شیطان، در قالب یک مصاحبه میان خود و شیطان و در حقیقت همان نیمهی تاریک وجود، تلاش میکند تا اسرار دستیابی به موفقیت و آزادی را فاش کند و مهمترین موانع انسان برای رسیدن به اهداف شخصی را مورد بررسی قرار دهد.
همانگونه که کتاب معروف و پرفروش بیندیشید و ثروتمند شوید پس از «رکود بزرگ» به شما کمک میکند تا به خروج از بحران بپردازید و موفق شوید، کتاب غلبه بر شیطان نیز به این منظور نوشته شده تا امروز هر یک از شما در مسیر خروج از بحران و موفقیت قرار گیرید!
شاید بپرسید آیا گفتگوی هیل با شیطان واقعی بوده، یا صرفاً خیالات است؟ انتخاب با شماست. اما استفاده از گفتگوی خیالی برای هیل تازگی ندارد. کتابی که هیل در سال 1953 تحت عنوان چگونه حقوقتان را افزایش دهید منتشر کرد به شکل گفتگویی بین هیل و کارنگی بود. در واقع هیل در سال 1908 با کارنگی مصاحبه کرده و کارنگی نیز در سال 1919 یعنی درست قبل از چاپ این مصاحبه، فوت کرده بود. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب پرونده بالتیمور برای نخستین بار در سال 2015 منتشر شد. کتاب پرونده بالتیمور ادامهی کتاب «پروندهی هری کبر» است. در این کتاب مارکوس گلدمن، رماننویس جوان بعد از حدود پنجاه سال با داستانی متفاوت برگشته است. او اکنون عاشق شده است و مشغول نوشتن سومین رمانش است. گلدمن در کتاب پروندهی بالتیمور غرق در خاطرات کودکی عشق زندگیاش میشود و داستان گروه پسرانی را شرح میدهد که بر اثر یک اتفاق، ناگهان زندگیشان غرق در دروغ و حسادت و خیانت به هم میریزد.
یکی از نکات جذابی که ژوئل دیکر در نگارش کتاب پرونده بالتیمور رعایت کرده است، تکه تکه و شکسته نوشتن داستان است. این سبک نگارش در کتابهای معمایی بسیار رایج است و به رمزآلودتر شدن داستان کمک میکند؛ عدم پیروی از یک خط زمانی ثابت ذهن خوانندگان را گیج میکند و به جذابیت کتاب میافزاید. استفاده از این فرآیند در کتابهای «فاکنر» بسیار مشهود است. البته عدم پیروی از خط زمانی در داستان را نباید با جریان سیال ذهن اشتباه گرفت. در سبک نوشتاری جریان سیال ذهن، نویسنده خواننده را در یک لحظه در چند مکان قرار میدهد، در حالیکه در کتاب پروندهی بالتیمور، ژوئل دیکتر تنها بازههای زمانی مختلف را بدون هیچ ترتیبی روایت میکند. ”