نگاهی اجمالی به کتاب“ خانواده فارستر پسر بزرگشان را در جنگ از دست دادهاند و به همین مناسبت "آن فارستر" ( مادر خانواده) هر سال در روز تولد پسرش شمعی پای قاب عکس او روشن میکند تا خاطره اش را زنده نگه دارد. جودیت و جرالد دو فرزند دیگر این خانواده هستند که خاطره چندانی از برادر از دست رفته شان ندارند. در یک غروب تابستانی که جودیت و جرالد از بازی تنیس برگشتهاند با مرد غریبه نابینایی در خانهشان مواجه میشوند که به دلیل صدمات جنگ حافظه اش را از دست داده و سال ها در آسایشگاه بستری بوده است. در حالی که جرالد قصد دارد غریبه را از خانه بیرون کند، جودیت طی گفتگوی کوتاهی با غریبه احساس خوشایندی نسبت به او پیدا میکند. به خصوص که غریبه شباهتهایی با قاب عکس روی طاقچه نیز دارد. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ دنیا دنیای فریبکاری است. اگر منابعی در دست دارید- پول، زمان، انرژی، هنر، شهرت، زیبایی، زور بازو و… – باید مراقب باشید زیرا بهطور قطع کسانی هستند که به منابع شما چشم دوختهاند و تا آن را از چنگتان درنیاورند یا از آن به نفع خویش استفاده نکنند، از پای نخواهند نشست. دزد کسی است که بهزور منابعتان را از شما میگیرد، ولی فریبکار کسی است که با جلب اعتمادتان کاری میکند تا خودتان دودستی آنها را به او تقدیم کنید. با مطالعهی این کتاب از انواع فریبکاری، خصوصیات و شگردهای فریبکاران، و شیوهی مقابله با آنان آگاه میشوید تا بهراحتی بتوانید آنها را از سر راهتان کنار برانید. ”