کورینا بومان

از این نویسنده بشنوید:
نویسنده:
  • کتاب صوتی - تابستان دلپذیر - ماه آوا

تازه‌های ماه‌آوا

میدگارد- جلد اولنویسنده: احمدرضا صالحیRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ ادبیات داستانی ایران، علی‌رغم غنای فکری، مضمونی و زبانی‌اش، هرگز روی خوشی به ژانرها نشان نداده است. در تاریخ این ادبیات، به ندرت اثر ارزشمندی را می‌یابیم که مطابق تعاریف پذیرفته‌شده، متعلق به یکی از ژانرهای به اصطلاح سرگرم‌کننده‌ی ادبی، از جمله ژانرهای جنایی، علمی - تخیلی، معمایی، ترسناک، گوتیک و... باشد. در همین راستا، باید اذعان داشت که ژانر فانتزی، در مقایسه با سایر ژانرهای یادشده، به طور خاص‌تری نادیده گرفته شده است! امری که با در نظر گرفتن مایه‌های خیالیِ نیرومند در سنتِ داستان‌گوییِ شفاهی ایران، نه فقط عجیب، بلکه تأسف‌بار می‌نماید. بحث از دلایل ژانرگریزیِ داستان‌نویسان و خوانندگان ایرانی، مستلزم مجالی فراخ‌تر از این است. به هر رو، ما سطور پیش را تنها به این بهانه نوشتیم که یکی از معدود کتاب‌های ارزشمندِ ژانر فانتزی در زبان فارسی را خدمتتان معرفی کنیم: اثری از احمدرضا صالحی با عنوان میدگارد 1: دره طلسم شده. داستانِ کتاب میدگارد (Midgard)، حول محور پسری به نام آریا می‌گردد. سلسله ماجراهای هیجان‌انگیز و شگفتی‌آوری که این پسر جوان در مقام قهرمان داستان پشت سر می‌گذارد، از زمانی آغاز می‌شود که او، طی رویدادی مرموز، به پری‌زادگیِ خود پی می‌برد! ماجرا از این قرار است که آریا، بر خلاف آنچه ظاهرش نشان می‌دهد، نه کاملاً انسان، بلکه پری - انسانی جادویی‌ست. واقعیتی که متأسفانه یا خوشبختانه، برای او ماجراهای خیالیِ فراوانی رقم خواهد زد. آخر، در عالم جن و پری، نادیده گرفتن «خون و اصالت»، امری ناممکن می‌نماید... ”

تابستان دلپذیرنویسنده: کورینا بومانRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ در کتاب تابستان دلپذیر اثر کوریتنا بومان، نویسنده آلمانی معاصر، یک داستان دلپذیر درباره رابطه یک خاله و خواهرزاده در برهه‌ای از زندگی‌شان را می‌خوانید. خلاصه کتاب تابستان دلپذیر ویبکه دانشجویی است که بعد از زمستانی طولانی و خسته‌کننده، خراب کردن امتحانات و شکستی که در رابطه عاشقانه‌اش داشته، با جیب خالی تصمیم می‌گیرد از شهر بیرون برود در نهایت او تصمیم می‌گیرد به ملاقات خاله لاریسایش به موریتس برود. لاریسا زنی هنرمند است و افتخار می‌کند که با تلاش در مزرعه? تمشک برای خودش زندگی‌ای تازه دست‌وپا کرده است. این دو زن در عین اینکه کاملاً باهم فرق دارند، از جهاتی شبیه هم هستند. در طول تابستان در منطقه? دریاچه‌ای مکلنبورگ، لاریسا با میشاییل نقاش آشنا می‌شود. آرزوی بزرگ این زن تنهای مستقل برآورده می‌شود؛ اما هنوز شک دارد که می‌تواند به او اعتماد کند یا نه. حرف‌زدن با ویبکه هم برایش خوب است، هم برایش خوب نیست: ویبکه به لاریسا قوت قلب می‌دهد؛ اما لاریسا خیلی وقت است که اعتماد به خانواده‌اش را از دست داده است. ویبکه و لاریسا همراه هم یک تابستان دلپذیر و شگفت‌انگیز را تجربه می‌کنند. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools