نگاهی اجمالی به کتاب“ زندگی در خیابان این آزادی عمل را به من میدهد تا هرکجا که میخواهم بروم، هروقت میلم میکشد قهوهای بخورم. بااینحال نمیدانم بهرغم همهی درد و رنجهایی که متحمل شدهام، آیا امروز توان دستکشیدن از این کار را دارم یا نه. دست بکشم که چه بکنم؟ کجا بروم؟ خیابان در پوست من است. رفقای گدا، مسخرهبازیهایی که با آنها درمیآوردم، برخوردهایی که اغلب با آدمهای مهربان و خوب داشتم، روزهایی که شانس به شما رو میکند و عابران یک اسکناس کف دستتان میگذارند، همهی اینها را دوست دارم. اگرچه بعضی اوقات ساعتها برای دریافت یک سکه منتظر میماندم، اما اوقات فراموشنشدنی هم داشتم. ”

کلبهنویسنده: ویلیام پل یانگ
نگاهی اجمالی به کتاب“ کلبه داستان زیبایی است از اینکه چگونه خداوند ما را در تلاطم ناراحتیها و از میان چنگال ناامیدیها و مغلوب فرضیاتمان پیدا میکند. او هیچگاه ما را آنجا که هستیم رها نمیکند مگر آنکه خودمان بخواهیم.
زمانی که تخیل یک نویسنده و احساسات یک متخصص الهیات در هم تلفیق میشوند، حاصل رمانی میشود چون کلبه.
این کتاب پتانسیل آن را دارد که با نسل حاضر همان کاری را بکند که سفر زائر جان بانیان برای نسل خود کرد.
این کتاب تا این حد خوب است. ”