نگاهی اجمالی به کتاب“ انسان معمولا در درون خود به دنبال جواب این سوال است که چرا آن کار را کردم یا چرا آن کار را نکردم. مغز و فکر انسان چطور کار میکند که در بیشتر اوقات نمیتواند رفتار درست از خود نشان دهد و بعد با ندامت از خود سوال میکند چرا چنین شد و چنان نشد. این سوال باعث شد تا روانشناسان به کشف مفهوم مهمی در رشته روانپزشکی به نام « تحلیل رفتار متقابل» پی ببرند. این شاخه از روانشناسی چگونگی ارتباط و تعامل افراد را بررسی میکند. با استفاده از تکنیک تحلیل مقابل فرد احساسات و لایههای پنهانی که در تعاملات و رفتارهای خود داشته است را بهبود میبخشد و در تمام عرصههای زندگی آن را به کار خواهد برد. کتاب «من خوبم، تو خوبی» نوشتهی توماس هریس به ما کمک میکند تا در هر موقعیتی واکنشی درست و منطقی از خود نشان دهیم.
سوال اغلب افرادی که سراغ کتابهای روانشناسی و رواندرمانی میروند این است که این کتابها برای چه گروهی نوشته شدهاند و مخاطبان اصلی آنها چه کسانی هستند. شاید در نگاه اول به دلیل توضیحات کامل و موشکافانهی توماس هریس، که در این کتاب به شکلی عمیق و موثر موضوع تحلیل رفتار متقابل را بررسی میکند، روانکاوان و رواندرمانگرها و روانشناسان به عنوان مخاطبان اصلی این کتاب فرض شوند. اما موضوع تحلیل رفتارها، موضوعی نیست که تنها مختص به گروه افراد خاصی در جامعه باشد. این کتاب برای افرادی که همواره در زندگی خود با انسانها در ارتباط هستند مثل معلمان، مربیان، والدین و رواندرمانگرها بر اساس نوع ارتباطهایشان کاربرد متفاوتی دارد. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب پسر روی جعبه چوبی، اثری نوشته ی لئون لایسن است که نخستین بار در سال 2013 منتشر شد. حتی در تاریک ترین لحظه ها، به خصوص در تاریک ترین لحظه ها، جا برای قدرت و شجاعت هست. لئون لایسن تنها ده سال داشت وقتی نازی ها به لهستان یورش بردند و او و خانواده اش را به گتویی به نام کراکو بردند. لایسن با خوش اقبالی، مقاومت و ثبات قدم توانست از سادیسم نازی ها جان سالم به در ببرد. در نهایت، سخاوت و زیرکی مردی به نام اسکار شیندلر بود که زندگی او و خانواده اش را نجات داد. شیندلر، نام اعضای خانواده ی لایسن را در فهرست کارگران کارخانه ی خود قرار داد؛ فهرستی که بعدها شهرتی جهانی پیدا کرد: فهرست شیندلر. ”