نگاهی اجمالی به کتاب“ کلاریسا پینکولا استس در کتاب صوتی زنانی که با گرگها میدوند اسطورهها، افسانهها و داستانهای غنی فرهنگها و قبایل گوناگون را بازگو میکند تا زن امروزی از خلال شنیدن آنها ارتباط خود با نیای فراموششدهاش را احیا کند. اما این نیای فراموششده کیست؟ چرا فراموش شده است و چرا باید زن امروزی آن را دوباره مبعوث کند و رشتههای خود را با او از نو رج بزند؟
داستانهای اسطورهای و افسانههای نیاکان ما از دل انسانیترین غرایز بشر پدیدار شدند. زن در این افسانههای بدوی، چنانکه نمود آن را در الههها و شخصیتهای اسطورهای میبینیم، سرشتی مبتنی بر غریزه داشت و در هارمونی و نسبتی تنگاتنگ با طبیعت وحشی پیرامون خود قرار داشت. تصویر درخشانی که عنوان کتاب ترسیم میکند نیز اشاره به همین موضوع دارند. زنی که در میان گلهای از گرگها در پهنهی دشت میدود. با تنی عریان، گیسوانی رها و سرشتی سرکش و وحشی. درست مانند گرگها. در روزگاری که هنوز خبری از تمدن نیست. خدایان و ایزدبانوان بهجای شهریاران حکومت میکنند و انسان در ساحت اسطوره میزیَد، و نه ساحت اندیشه. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ افراد کمی میتوانند ادعا کنند سیری، وارث تاج و تخت سینترا را میشناسند. دخترکی با موهای کنفی رنگ که در دربار ملکه کلنته تربیت شد و توسط ویچرهای کائرمورهن آموزش دید. او قدرت جادوییاش را تحت سرپرستی ینفر پرورش داد و در این زمان از حمایت گرالت ویچر برخوردار بود، با این حال حتی اگر لحظهای تصور کنیم سیری خوشبخت و شاد بود در اشتباهیم. کتاب صوتی حماسهی ویچر - جلد چهارم: زمان خواری فرصتی است برای شناخت بیشتر این اعجوبهی زمان، اثری تحسینبرانگیز نوشتهی آندژی ساپکوفسکی.
آنهایی که داستانهای ویچر را دنبال میکنند احتمالا از اهمیت یک دختر نوجوان در تعجبند. چرا وجود سیری تا این حد در دنیای ویچر مهم است؟ کدام انگیزه پادشاهان و ملکهها را چنین برای یافتن او حریص کرده؟ به چه دلیل هزاران سرباز در جستجوی نوهی کلنته تمام قلمروها را زیرپا میگذارند؟ ”