نگاهی اجمالی به کتاب“ آیا تابهحال برایتان پیش آمده است که بهشکل مکرر وسایلی مانند کلید یا کارت بانکیتان را در خانه جا بگذارید؟ آیا مدام از این شاخه به آن شاخه میپرید؟ آیا تمرکز روی یک مسئله، مثلاً مطالعهی یک کتاب یا گوش دادن به حرفهای کسی که مقابلتان نشسته است برایتان جزو دشوارترین کارهای دنیاست؟ آیا اطرافیانتان از اشتباهات سهلانگارانه و تکرارشوندهی شما به ستوه آمدهاند؟ آیا کوچکترین سروصدایی حواس شما را از کاری که مشغول آن هستید پرت میکند؟
اگر چنین است، احتمالاً شما دچار مشکل عدم تمرکز هستید. مسئلهای که تیبو موریس در کتاب تمرکز قدرتمند بهطور مفصل به آن میپردازد. اما جای هیچ نگرانی وجود ندارد. این عارضه پدیدهای بسیار رایج است که برای اغلب افراد بهطور موقت و دورهای اتفاق میافتد. خستگی مفرط، شلوغی و آشفتگی اوضاع ذهنی و حتی پایین و بالا شدن برخی از هورمونها در بدن از جمله مهمترین عواملی هستند که میتوانند تمرکز فرد را مختل کنند. در بعضی موارد حاد، این پدیده ممکن است بهحدی پیشرفت کند که به یک اختلال تبدیل شود؛ اختلالی که تنها با کمک گرفتن از رواندرمانگر میتوان آن را درمان کرد. اما برای بیشتر افراد این پدیده بدون نیاز به مراجعه به متخصص هم قابل پیشگیری است. در بسیاری از موارد میتوان ریشه و منشأ عدم تمرکز را حدس زد. برای مثال، اگر در طول شب خواب ناکافی یا بیکیفیتی داشته باشید، یا در محل کارتان سروصدای نامتعارفی باشد، ممکن است تمرکز شما حین انجام دادن کارتان به هم بریزد. همچنین، برخی از تغییرات هورمونی و یا مصرف بعضی از داروها نیز میتوانند جزو منشأهای فیزیکی این عارضه باشند. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ ژان کریستف حقیقتاً یک رمان موزیکال است. رمانی که گام ها و اصوات موسیقی را لابه لای سطورش پنهان ساخته و هنگامی که سطر های آن خوانده می شود گویی همه چیز در فضایی مه آلود فرو می رود و تنها موسیقی به گوش می رسد. رولان در این کتاب با زبان موسیقی سخن می گوید و گاه که کلامش از سخن گفتن باز می ایستد تنها می نوازد و نت ها و اصوات موسیقی را در قالب کلمه ها و واژگان درمی آورد. موسیقی ای که گاه آدمی را به شور و هیجان وامی دارد و گاه متاثر می سازد.
ژان کریستف موسیقیدان آلمانی است که پس از درگیری با پلیس مجبور به ترک کشور شده و به فرانسه مهاجرت می کند. ژان که طی دوران بلوغ فکری اش دست خوش تحولاتی فراوان بوده و تا حدودی دارای روحی چند شخصیتی است، شخصیت اصلی و با دوامش به آرامی شکل می گیرد و به یک ثبات معقول و منطقی می رسد. زندگی ژان کریستف کرافت تا حد زیادی به زندگی و اندیشه های بتهوون، موتسارت و واگنر شبیه است اما از آنچه معلوم است ژان بیشتر به خالق خود مانند است تا به فردی دیگر. موسیقی در ژان نیاز شدیدی به دوست داشتن برمی انگیزد و کسی که خوب دوست می دارد، دیگر کم و بیش نمی شناسد. خود را به تمامی در راه همه کسانی که دوست می دارد ایثار می کند. این عشق افلاطونی نصیب کسی نمی شود جز روح الیویه فرانسوی که روانش چون پناهگاهی است نرم و اطمینان بخش تا ژان سراسر هستی خود را به او بسپرد. ژان در دوستی با الیویه جهان را از منظرگاه دوست می نگرد و هستی را با حواس دوست در آغوش می کشد غافل از آن که طبیعت بی رحم در جدا کردن دو قلب که به یکدیگر عشق ورزیده اند هرگز عشق را در یک زمان از هر دو قلب برنمی کند بلکه چنان می کند که یکی از آن دو زودتر از دوست داشتن باز ایستد تا همیشه آن یک که بیشتر دوست دارد فدا شود و این ژان است که هرگز نمی تواند در دوست داشتن لحظه ای به خود مجال سستی و اهمال راه دهد.
رومن رولان (1944 – 1866) کارشناس موسیقی و نویسنده، او آثار بسیاری درباره موسیقی دارد. درباره هندل و بتهوون آثاری مستقل پرداخت و شاهکارش ژان کریستف که طی سال های 1904 تا 1912 نگارش آن به طول انجامید، درباره یک موسیقی دان است.وی در 1901 ریاست بخش موسیقی مدرسه عالی مطالعات اجتماعی پاریس را به عهده گرفت. او نخست در دانشسرای عالی و از 1903 در سوربون سخنرانی های آموزشی درباره موسیقی انجام داد.از 1913 از کار کناره گرفت و در سوئیس ساکن شد، در 1938 به فرانسه برگشت تا از جنگ دوری نکرده باشد، اما به اسارت درآمد و در یک اردوگاه آلمانی زندانی شد و تنها وقتی دچار بیماری مهلکی شد آزادش کردند اما پیش از خاتمه جنگ در 1944 درگذشت. ”