نگاهی اجمالی به کتاب“ داستان در اوایل قرن بیستم در یکی از شهرهای کوچک آمریکا میگذرد.مری هجده ساله است که با پدرش زندگی میکند . پدر پزشک معتبری است. مری اخیرا خبردار شده است که پدرش نارسایی قلبی وخیمی دارد.مادرش هم سال هاست که آنها را ترک کردهاست.عصر یک روز یکشنبه مری از خانه بیرون میزند.از خیابان های شهربی اعتنا به پسران جوانی که درخواست دوستی با او را دارند میگذرد و در مزارع حومه ی شهر به تماشای غروب خورشید مینشیند.شب هنگام وقتی به خانه بازمیگردد با خبر مرگ پدر خود روبرو میشود و درمی یابد که باید از این پس خود را برای زندگی تازهای آماده کند که چندان راحت نیست. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ جنازه ی سریوستاس در کاخ اقامتگاهش پیدا شده است در حالیکه با جسم سنگینی سرش متلاشی شده وهمسر او لیدی براکنستال نیز در وضعیت روحی نامناسبی به سر میبرد .کارآگاه جوان هاپکینز که مسئول پیگیری پروندهی این جنایت است از هولمز درخواست میکند برای یافتن قاتل یا قاتلین خود را در اسرع وقت به کاخ ابی گرنج برساند. ”