نگاهی اجمالی به کتاب“ در جامعه امروز، همه وسواس زیادی برای انجام کارهای بیشتر دارند. مشغله داشتن تبدیل به نشان افتخار شده است. میخواهیم به اطرافیانمان نشان دهیم که چقدر بهرهور و مولّد هستیم. میخواهیم همسایههایمان ببینند که ما چقدر پرکارتر از بقیه هستیم.
با این حال بسیاری از ما درک درستی از بهرهوری نداریم. در حالی که ممکن است در ظاهر پُرمشغله باشیم، اغلب دستاوردهای بسیار کمی داریم. افزودن کارهای بیشتر به فهرست کارهای بیپایان ما، لزوماً ما را بهرهورتر نمیکند.
امروزه دوران کارهای یدی و سنگین به پایان رسیده است. در عصر تکنولوژی همه چیز رو به هوشمندسازی و آسانترین راه است. در این میان کسانی که بخواهند از روشهای سنتی تبعیت کنند، از قافله پیشرفت عقب میمانند. کتاب طرز فکر استراتژیک راهنمای مناسبی برای دستیابی به کوتاهترین راه برای موفقیت است. راهی که در نتیجه یک زمانبندی مناسب، مدیریت انرژی و برنامهریزی، شما را به مقصد میرساند. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ و چشمهایش کهربایی بود رمانی است که از دریچهای نو و با دیدی خلاقانه به تقابل میان «هستی و نیستی» میپردازد. رمانی که راویانش یگانه و منحصربهفردند.
تسبیح میان دستان هاشم، چادر مشکی زهره، موازییکهای کف حیاط، انگشتر و جنینی که از زهدان مادر رانده شده، هر یک به تنهایی جهانی تکاندهنده را به تصویر میکشند و روایتگر ترسها، تشویشها، آرزوها و ناکامیهای آدمهای درون داستاناند... .
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
از همینجا پیداست و میبینمش زن چشم عسلی را. خودش است، مثل همیشه کتابی در دست دارد و پشت به ما ایستاده است کنار درخت. تا برسیم نزدیک، همانطور که توی هوا میچرخم زن هم میچرخد انگار و درخت هم وارونه میشود. چقدر قد کشیده است این درخت. چرخ که میزنم. درختِ وارونه ریشههایش توی هوا میماند. سه هزار و بیست و سه سال پیش است انگار و من میخواهم از ریشهها خودم را برسانم به تنه درخت. خودم را برسانم به یک زخم عمیق. هاشم مکث میکند دیگر نمیچرخاندم، شاید یادش افتاده که نخم نازک شده است. درخت میماند همانجا و زن چشم عسلی هم. زن رو برمیگرداند و انعکاس رنگ مهرههام توی عسلی چشمهاش بیقرارم میکند... . ”