نگاهی اجمالی به کتاب“ مشکلات کاری، درگیریهای خانوادگی، هزاران فکر مهم یا غیرمهمی که در طول روز به ذهنمان هجوم میآورند، بهعلاوهی نگرانیهایی بیمورد که دربارهی هر مسئلهی کوچک و بزرگی داریم، همگی باعث میشوند مغزمان به جهان آشفتهای از فکرهای درهموبرهم بدل شود. خب، نه میتوانیم کارمان را کنار بگذاریم و نه این امکان را داریم که قید خانواده و اطرافیان را بزنیم. باایناوصاف چه باید کرد؟ پاسخ در یک کلمه است: مدیتیشن یا مراقبه! این روش به ما کمک میکند برای چند دقیقه هم که شده به ذهنمان استراحت بدهیم، سازوکار بدنمان را تحت کنترل بگیریم، تمرکز کنیم و به جای دستوپا زدنهای بیهوده، در دریایی از آرامش و آگاهی شناور شویم. تمام اینها وسوسهبرانگیز است اما خیلی از ما با وجود تمایل به انجام مدیتیشن، به خاطر عدم اطلاع از چندوچون آن اصلاً به سراغش نمیرویم. خبر خوب اینکه وین دایر در کتاب صوتی مراقبه هر آنچه از آداب و رسوم مدیتیشن باید بدانید، به شما میآموزد. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ و چشمهایش کهربایی بود رمانی است که از دریچهای نو و با دیدی خلاقانه به تقابل میان «هستی و نیستی» میپردازد. رمانی که راویانش یگانه و منحصربهفردند.
تسبیح میان دستان هاشم، چادر مشکی زهره، موازییکهای کف حیاط، انگشتر و جنینی که از زهدان مادر رانده شده، هر یک به تنهایی جهانی تکاندهنده را به تصویر میکشند و روایتگر ترسها، تشویشها، آرزوها و ناکامیهای آدمهای درون داستاناند... .
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
از همینجا پیداست و میبینمش زن چشم عسلی را. خودش است، مثل همیشه کتابی در دست دارد و پشت به ما ایستاده است کنار درخت. تا برسیم نزدیک، همانطور که توی هوا میچرخم زن هم میچرخد انگار و درخت هم وارونه میشود. چقدر قد کشیده است این درخت. چرخ که میزنم. درختِ وارونه ریشههایش توی هوا میماند. سه هزار و بیست و سه سال پیش است انگار و من میخواهم از ریشهها خودم را برسانم به تنه درخت. خودم را برسانم به یک زخم عمیق. هاشم مکث میکند دیگر نمیچرخاندم، شاید یادش افتاده که نخم نازک شده است. درخت میماند همانجا و زن چشم عسلی هم. زن رو برمیگرداند و انعکاس رنگ مهرههام توی عسلی چشمهاش بیقرارم میکند... . ”