نگاهی اجمالی به کتاب“ بهترین درسی که در زندگیام آموختم این بود که دست به کار شوم و کاری انجام دهم.
اگر در شروع به انتها فکر کنید، اگر به همه مایلهایی که میخواهید طی کنید بیندیشید و اگر به همه خطراتی که ممکن است با آنها روبهرو شوید نظر کنید، ممکن است هرگز قدم اول را بر ندارید. در زندگی اگر برای رسیدن به هر آنچه که میخواهید تلاش لازم را نکنید، هرگز به هدفتان نخواهید رسید.
قدم اول را بردارید و چالشهای فراوان پیش روی خواهید داشت. ممکن است با موانعی روبهرو شوید، اما در نهایت موفق میشوید.
اولینبار روز جهانی کتابِ سال 2006 از من خواسته شد کتاب نترسید، انجام دهید را به رشته تحریر درآورم. هدف این بود که مطالبی دوستداشتنی و الهامبخش برای علاقهمندان کتاب بنویسم تا آنها به خواندن کتابهای بیشتر تشویق شوند. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ داستان در اوایل قرن بیستم در یکی از شهرهای کوچک آمریکا میگذرد.مری هجده ساله است که با پدرش زندگی میکند . پدر پزشک معتبری است. مری اخیرا خبردار شده است که پدرش نارسایی قلبی وخیمی دارد.مادرش هم سال هاست که آنها را ترک کردهاست.عصر یک روز یکشنبه مری از خانه بیرون میزند.از خیابان های شهربی اعتنا به پسران جوانی که درخواست دوستی با او را دارند میگذرد و در مزارع حومه ی شهر به تماشای غروب خورشید مینشیند.شب هنگام وقتی به خانه بازمیگردد با خبر مرگ پدر خود روبرو میشود و درمی یابد که باید از این پس خود را برای زندگی تازهای آماده کند که چندان راحت نیست. ”