آنک نام گل

کتاب صوتی

کتاب صوتی آنک نام گل

دوستان عزیز ماه آوا

از ابتدای مهرماه سال ۱۴۰۰ خرید محصولات ماه آوا تنها از طریق پلتفرمهای فروش کتاب صوتی امکان پذیر خواهد بود

اثری از

نام اصلی:

ناشر: نشر روزنه

سال چاپ: 1395

شابک:

دسته بندی: داستان بلند

خلاصه:

در سال 1327 میلادی، فرانسیسی‌های متهم به ارتداد در یکی از صومعه‌های ثروتمند ایتالیا جمع شده‌اند. برادر ویلیام باسکرویلی (که نامش به‌نوعی تداعی کننده «درنده باسکرویل» داستانی از دویل در مجوعه پلیسی «شرلوک هولمز» است) از راه می‌رسد و با هفت قتل عجیب در صومعه روبرو می‌شود. ویلیام باسکرویلی حال کارآگاهی است که قصد دارد سر از راز قتل‌ها در هزارتوی کتابخانه صومعه که بی‌شباهت به کتابخان? بابل بورخس نیست، درآورد. ابزارهای او در کشف معما عبارتند از: منطق ارسطو، الهیات توماس آکویناس، شهودهای تجربی راجر بیکن. «نام گل‌سرخ» اولین و هنوز هم پرفروشترین رمان اومبرتو اکو نویسنده و نظریه‌پرداز ایتالیایی است.

بشنوید:

هنرمندان:
صدابردار مرداس
تهیه کننده راضیه هاشمی

دیدگاههای کاربران

تعداد دیدگاه: 0

(برای ارسال دیدگاه حتما باید عضو سایت ماه آوا باشید)

تازه‌های ماه‌آوا

کارتن‌خوابنویسنده: ژان ماری روگولRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ زندگی در خیابان این آزادی عمل را به من می‌دهد تا هرکجا که می‌خواهم بروم، هروقت میلم می‌کشد قهوه‌ای بخورم. بااین‌حال نمی‌دانم به‌رغم همه‌ی درد و رنج‌هایی که متحمل شده‌ام، آیا امروز توان دست‌کشیدن از این کار را دارم یا نه. دست بکشم که چه بکنم؟ کجا بروم؟ خیابان در پوست من است. رفقای گدا، مسخره‌بازی‌هایی که با آن‌ها درمی‌آوردم، برخوردهایی که اغلب با آدم‌های مهربان و خوب داشتم، روزهایی که شانس به شما رو می‌کند و عابران یک اسکناس کف دست‌تان می‌گذارند، همه‌ی این‌ها را دوست دارم. اگرچه بعضی اوقات ساعت‌ها برای دریافت یک سکه منتظر می‌ماندم، اما اوقات فراموش‌نشدنی هم داشتم. ”

کلاغی که با خدا حرف زدنویسنده: کریستوفر فاسترRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ شب به زودی سراسر جنگل را فرا گرفت. قورباغه‌های برکه آواز جمعی خود را شروع کردند. چند زاغچه مدت کوتاهی روی درخت مجاور با هم مشاجره کردند. جغدی در فاصله‌ای دوردست می‌خواند. از دور صدای گرگ می‌آمد. آخرین فکر سام، وقتی به خواب فرو می‌رفت، این بود که هنوز برای جوجه‌هایشان اسم انتخاب نکرده‌اند. با خود گفت: «باید فردا صبح در این باره صحبت کنیم.» پلک‌های سام به آرامی بسته شدند و او کلاغ‌وار تبسم کرد، همان لحظه اسمی از خاطرش گذاشت؛ اسمی برای آن جوجه‌ای که باعث افکار گوناگون، پیش‌بینی و هیجان او شده بود. جآشوا. او را جآشوا می‌خواندند، و این نام پدربزرگ سام و همسر اسمرالدا بود. جآشوا نام خوبی برای قهرمان بود، مگر نه؟ ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools