نفهمی

کتاب صوتی

کتاب صوتی نفهمی

دوستان عزیز ماه آوا

از ابتدای مهرماه سال ۱۴۰۰ خرید محصولات ماه آوا تنها از طریق پلتفرمهای فروش کتاب صوتی امکان پذیر خواهد بود

اثری از

شناسایی و مهار آدم‌های اصلاح ناپذیر

نام اصلی: Asshole

ناشر: کتابراه

سال چاپ: ۱۳۹۴

شابک:

978-622-7057-81-2

دسته بندی: دیدگاه/ انگیزشی

خلاصه:

شناسایی و مهار آدم‌های اصلاح ناپذیر (Assholes Forever: How to Spot 'Em) برای نفهم‌ها نیست. جلد اول مجموعه یعنی بیشعوری، برای بیشعورها نوشته شده بود و به آن‌ها راه رهایی را نشان می‌داد. این کتاب درباره آدم‌هایی است که نه توبه می‌کنند نه اصلاح می‌شوند. آن‌هایی که انگشت‌نمای آدم و عالم شده‌اند. این کتاب همچنین متعلق به قربانیان نفهمی است. اثری که نویسنده‌اش هیچگاه فکر نمی‌کرد روزی مجبور شود آن را بنویسد.
خاویر کرمنت (Xavier Crement) در کتاب نفهمی: شناسایی و مهار آدم‌های اصلاح ناپذیر، مبتلایانی را مورد بررسی قرار می‌دهد که در آن‌ها بیماری بی‌شعوری شدت گرفته و ظاهرا کار از درمان هم گذشته است. آن‌ها انسان‌هایی هستند که بی‌شعوری تا ابد را انتخاب کرده‌اند.

بشنوید:

هنرمندان:
صدابرداری و میکس آرش رستمی
انتخاب موسیقی رضا عمرانی
تهیه کننده راضیه هاشمی

تاریخ تولید اثر: آذر ماه 1397

مدت زمان اثر: 7 ساعت و 15 دقیقه

...

...

دیدگاههای کاربران

تعداد دیدگاه: 0

(برای ارسال دیدگاه حتما باید عضو سایت ماه آوا باشید)

کتاب صوتی جستارهایی درباره زن جستارهایی درباره زن

سوزان سانتاگ

کتاب صوتی لحظه‌های ناب و حقیقی لحظه‌های ناب و حقیقی

باربارا دی آنجلیس

کتاب صوتی صدای درون رهبران فرزانه صدای درون رهبران فرزانه

مونیک اسوازلیان تالون

کتاب صوتی راز سایه راز سایه

دبی فورد

کتاب صوتی حرف نزنید عمل کنید حرف نزنید عمل کنید

برایان تریسی

کتاب صوتی فریبکاری فریبکاری

برایان هال

تازه‌های ماه‌آوا

ییلاق انگلیسینویسنده: مارک دوگنRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ کتاب ییلاق انگلیسی اثر مارک دوگن را خیلی ساده می‌توان رمانی عاشقانه نامید، ولی نه یک رمان عاشقانه‌ی سبک و بی‌‌محتوا. دوگن در این کتاب فراز و نشیب‌های زندگی آدمی را بیان کرده، که دچار سرگردانی است. ییلاق انگلیسی برنده جایز? گنکور و جایز? بزرگ رمان آکادمی فرانسه شده است. شخصیت اصلی این داستان، ضمن این‌ که همه‌ گونه توقعی از زندگی و لذت‌های آن دارد، به‌ درستی نمی‌داند دنبال چه می‌گردد و این سرگشتگی و دودلی‌ها و تردیدهای هاملت‌‌وار، قدرت تصمیم گیری را از او سلب می‌کند. این باعث می‌شود، جایی که باید خویشتن‌داری به‌ خرج دهد، دست به عمل می‌زند که طبعاً نتیجه‌ی هر دو رفتار هم فاجعه‌‌بار است. اما سرانجام او را در سن چهل‌ سالگی، پریشان و سرگردان به حال خود رها می‌کند. رمان ییلاق زندگی داستان دختری را روایت می‌کند که مشکلاتی از زمان جوانی‌اش دارد و بعد از ازدواج مشکلاتی با همسر خود پیدا می‌کند. این دختر در یک دایره دوزخی افتاده است که هر قسمت را درست کند جایی دیگر خراب می‌شود. بر اثر مشکلاتی که همسرش برایش ایجاد کرد: این‌که غیب‌اش زد و خود را مخفی کرد، دختر خانواده را ترک کرد، در حالی که عشقشان عشق پایداری بود. ”

خشم و هیاهونویسنده: ویلیام فاکنرRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ کتاب خشم و هیاهو اثر ویلیام فاکنر، نویسنده‌ی آمریکایی و به اعتقاد اکثر منتقدان بهترین اثر اوست. این نویسنده در سال 1949 به خاطر سهم منحصربه‌فرد، قدرتمند و هنرمندانه‌اش در رمان مدرن آمریکایی برنده‎ی جایزه‌ی نوبل ادبیات شد. فاکنر در کتاب خشم و هیاهو از زوال خانواده‌ی کامپسون می‌گوید. خانواده‌ای که چهار روز از زندگی‌اش از زبان چهار عضو آن روایت می‌شود. این روایت‌ها کاملاً متفاوت‌ اما مکمل یکدیگرند. راوی فصل اول بنجی است؛ فرد کندذهنی که ادراکش با دیگران متفاوت است و ماجراها را درهم و برهم نقل می‌کند. بیشتر هم از کدی دختر خانواده حرف می‌زند. راوی فصل دوم کونتین پسر بزرگ خانواده است. او بیشتر در ذهنیات و خاطراتش زندگی می‌کند؛ برای همین این فصل کمی حال و هوای شاعرانه دارد. راوی فصل سوم جیسون برادری سودجو و منفعت‌طلب است؛ حتی منفعتی که با مرگ دیگران نصیبش شود. و راوی فصل چهارم دیلسی است؛ کنیز سیاهپوست خانه که دانای کل هم هست. فهم این رمان شاید برای کسانی که در آغاز راه کتاب‌خوانی هستند، چندان ساده نباشد. شبیه پازلی پیچیده است که با پیدا شدن هر یک از تکه‌ها بخشی از واقعیت نمایان می‌شود. باید زمان گذاشت و سرنخ‌ها را به هم وصل کرد و منتظر نتیجه بود. کتاب خشم و هیاهو را صالح حسینی ترجمه کرده است. در بخشی از متن کتاب آمده است: «از میان نرده‌، لابلای گل پیچ‌پیچ، می‌دیدمشان که می‌زدند. رو به جایی که پرچم بود می‌آمدند و من از کنار نرده رفتم. لاستر کنار درخت گل توی سبزه‌ها را می‌کاوید. آن‌ها پرچم را بیرون آوردند، و آن‌ها داشتند می‌زدند. بعد پرچم را برگرداندند سر جایش و برگشتند به زمینِ بازی، و او زد و دیگری زد. بعد پیش رفتند، و من هم از کنار نرده رفتم. لاستر از درخت گل آمد و ما از کنار نرده رفتیم و آن‌ها ایستادند و ما ایستادیم و من، وقتی که لاستر توی سبزه‌ها را می‌کاوید، از لای نرده نگاه کردم. او زد «کدی، بگیرد.» آن‌ها از چمنزار گذشتند و دور شدند. من چسبیدم به نرده و دورشدنشان را تماشا کردم.» ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools