نگاهی اجمالی به کتاب“ کتابی که پیش روی شماست، در باب تلاش یک مادر برای به دست آوردن دوبارهی فرزندش است. در سال 2006، اِما پرایس، شخصیت اصلی داستان پسر شش سالهاش را در یک حادثهی سیل از دست میدهد. بعد از تحقیقات پلیس و نیروهای تجسس، به این نتیجه میرسند که ایدن غرق شده است؛ اما هیچگاه نتوانستند جسد او را پیدا کنند. در دهکدهی کوچکشان همه، همدیگر را میشناسند و به یکدیگر اطمینان دارند. ده سال پس از ماجرای غرق شدن ایدن، اِما توانسته به کمک جیک، دوباره زندگی و کنترلش را به دست بیاورد و خوشحال باشد. او دوباره ازدواج کرده و از جیک حامله است. همهچیز رو به بهبود است که پلیس با او تماس میگیرد و میگوید ایدن را پیدا کردهاند! ایدن در آن سیل غرق نشده بود، بلکه یک نفر او را دزدیده بود. کسی که در دهکدهی آنها زندگی میکند؛ ولی چه کسی قابلیت انجام دادن چنین جرمی را دارد؟ چه کسی نقاب بر چهرهاش دارد؟ چه کسی شرارت درونش را پنهان میکند؟ ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ اغلب ما تصور میکنیم که آنچه رفتار و زندگی ما را اداره میکند تصمیمگیریهای ماست. فکر میکنیم که ما برای روز و هفته و عمرمان آزادانه تصمیم میگیریم و این تصمیمات را اجرا میکنیم. چنین تصوری به این دلیل است که از وجود قدرتهای مافوقی بهنام “پیشفرضها” غافلیم.
پیشفرض، تصوری است که در پسزمینه ذهن ما جای گرفته و همواره ما را به نوع خاصی از رفتار وامیدارد. پیشفرضها اربابهایی هستند که در درون ما زندگی میکنند و فرمانشان همواره حلقهای بر گوش ماست. با این حال حضور آنها برای ما چنان بدیهی است که کمتر به آن توجه میکنیم.
مثلا پیشفرض بعضی از ما این است که “دنیا جای کار کردن است” لذا باید از صبح تا شب بیوقفه کار کرد و کمتر استراحتی داشت”. پیشفرض بعضی دیگر این است که: “من مسؤول رفع مشکلات همه افراد خانوادهام هستم. هر مسالهای که روی بدهد منم که باید حلش کنم”. پیشفرض بعضی این است که: “من باید ایدهآل و بینقص باشم و سرزدن هر خطایی از من، گناهی نابخشودنی است”. برخی دیگر هم فرض میکنند که این دیگرانند که باید درباره بدی و خوبی رفتار آنان رأی بدهند، یا ارزش آنها را تعیین کنند…
بیگانه درون”، نوری به تاریکخانه این اربابهای خاموش میاندازد و چهره واقعی آنها را به ما نشان میدهد. ”