جان سی مکسول

از این نویسنده بشنوید:
نویسنده:
  • کتاب صوتی - درجا زدن ممنوع - ماه آوا

تازه‌های ماه‌آوا

چهار اثرنویسنده: فلورانس اسکاول شینRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ کتاب «چهار اثر از فلورانس اسکاول شین» نوشته‌ی نقاش، نویسنده و مشاور آمریکایی «فلورانس اسکاول شین» و ترجمه‌ی نویسنده و مترجم صاحب‌نام ایرانی «گیتی خوشدل» است. همان‌طور که از نام کتاب مشخص است، این کتاب مجموعه‌ی چهار نوشته‌ی اسکاول ‌شین است. این چهار کتاب عبارت‌اند از: «بازی زندگی و راه این بازی»، «کلام تو، عصای معجزه‌گر توست!»، «در مخفی توفیق» و «نفوذ کلام». زبان اسکاول شین ساده، صمیمی، بی‌تکلف و طنز است؛ ازهمین‌رو به‌راحتی با خواننده ارتباط برقرار می‌کند و در انتقال پیام‌های خود که پرده از حقیقت زندگی بر‌می‌دارد، بسیار موفق بوده است. در بخشی از کتاب «بازی زندگی و راه این بازی» می‌خوانیم: «بیشتر مردم زندگی را پیکار می‌انگارند. اما زندگی پیکار نیست، بازی است. هرچند بدون آگاهی از قانون معنویت نمی‌توان در این بازی برنده شد و پیروز بود و عهد عتیق و عهد جدید، با وضوحی شگفت‌انگیز قواعد این بازی را بیان می‌کنند. عیسی مسیح آموخت که زندگی، بازی بزرگ دادوستد است؛ زیرا آنچه آدمی بکارد، همان را درو خواهد کرد. یعنی هر آنچه از آدمی در سخن یا عمل آشکار شود یا بروز کند، به خود او باز خواهد گشت و هر چه بدهد باز خواهد گرفت.» ”

حماسه ویچر- جلد دوم- شمشیر سرنوشتنویسنده: آنجی سپکوفسکیRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ مجموعه داستانی در دنیای گرالت ویچر که برخی از دوست‌داشتنی‌ترین شخصیت‌های این دنیا را معرفی می‌کند. یک کتاب غیرقابل از دست دادن برای طرفداران بازی‌ها و رمان‌ها. گرالت یک ویچر است؛ مردی که قدرت‌های جادویی‌اش با تمرین‌های طولانی و اکسیرهای مرموز تقویت شده و او را به جنگجویی قهار و قاتلی بی‌رحم تبدیل کرده است؛ اما او یک آدمکش معمولی نیست؛ کارش کشتن هیولاهای متنوع و اهریمن‌های خبیثی است که ویرانی به بار می‌آورند و به بی‌گناهان حمله می‌کنند. او در سرزمین‌ها پرسه می‌زند و به دنبال مأموریت می‌گردد؛ اما به تدریج متوجه می‌شود که بااین‌که برخی از شکارهایش کاملاً بدذات و شریر هستند، بعضی دیگر قربانی گناه، پلیدی یا سادگی شده‌اند. - بخشی از کتاب: آبله‌رو گفت: «حداقل سکه‌هامون سرجاشون موندن، کسی نیست که برای کشتن باسیلیسک بهش پول بدیم. بهتره دیگه برید خونه؛ اما در مورد وسایل و اسب اون افسونگر... خوب نیست که هدر بشن.» قصاب گفت: «آره، مادیان خوبیه و خورجین‌هاش پُرن. بیاین یه نگاهی بندازیم.» - چه‌کار دارید می‌کنید؟ مرد آبله‌رو با لحن تهدیدآمیزی گفت: «خفه شو، کدخدا. مزاحم نشو، وگرنه یه مشت می‌آد تو صورتت.» قصاب تکرار کرد: «مادیان خوبیه.» - از اسب دور شو، عزیز من. قصاب به‌آرامی سمت غریبه‌ای که ناگهان از پشت یک دیوار فروریخته سر درآورده بود برگشت، درست پشت جمعیتی که جلوی ورودی تونل ایستاده بودند. غریبه موهای قهوه‌ای مجعد و پرپشتی داشت، زیر کت کتان گشادش نیم‌تنه‌ای به رنگ قهوه‌ای تیره پوشیده بود، همراه با چکمه‌های بلند مخصوص سواری. مسلح نبود. او با لبخندی تهدیدآمیز تکرار کرد: «از اسب دور شو. اینجا چی داریم؟ یه اسب و خورجینش که متعلق به کس دیگه‌ای هستن؛ اما شما با طمع بهش چشم دوختین و می‌خواین بهش دستبرد بزنید. این کارِ شرافتمندانه‌ایه؟» آبله‌رو آرام دستش را داخل پالتوی خود فروبرد و به قصاب نگاهی انداخت. قصاب رو به جمعیت دست تکان داد، با اشاره‌ی او، دو جوان قوی‌هیکل با موهای کوتاه خارج شدند. هر دو چماق‌های سنگینی به دست داشتند، مثل آن‌هایی که برای بی‌هوش کردن حیوانات در کشتارگاه استفاده می‌شوند. مرد آبله‌رو درحالی‌که دستش را داخل پالتو نگه‌داشته بود، گفت: «تو کی هستی که به ما بگی چی شرافتمندانه‌ست و چی نیست؟» ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools