نگاهی اجمالی به کتاب“ ادبیات داستانی ایران، علیرغم غنای فکری، مضمونی و زبانیاش، هرگز روی خوشی به ژانرها نشان نداده است. در تاریخ این ادبیات، به ندرت اثر ارزشمندی را مییابیم که مطابق تعاریف پذیرفتهشده، متعلق به یکی از ژانرهای به اصطلاح سرگرمکنندهی ادبی، از جمله ژانرهای جنایی، علمی - تخیلی، معمایی، ترسناک، گوتیک و... باشد. در همین راستا، باید اذعان داشت که ژانر فانتزی، در مقایسه با سایر ژانرهای یادشده، به طور خاصتری نادیده گرفته شده است! امری که با در نظر گرفتن مایههای خیالیِ نیرومند در سنتِ داستانگوییِ شفاهی ایران، نه فقط عجیب، بلکه تأسفبار مینماید.
بحث از دلایل ژانرگریزیِ داستاننویسان و خوانندگان ایرانی، مستلزم مجالی فراختر از این است. به هر رو، ما سطور پیش را تنها به این بهانه نوشتیم که یکی از معدود کتابهای ارزشمندِ ژانر فانتزی در زبان فارسی را خدمتتان معرفی کنیم: اثری از احمدرضا صالحی با عنوان میدگارد 1: دره طلسم شده.
داستانِ کتاب میدگارد (Midgard)، حول محور پسری به نام آریا میگردد. سلسله ماجراهای هیجانانگیز و شگفتیآوری که این پسر جوان در مقام قهرمان داستان پشت سر میگذارد، از زمانی آغاز میشود که او، طی رویدادی مرموز، به پریزادگیِ خود پی میبرد! ماجرا از این قرار است که آریا، بر خلاف آنچه ظاهرش نشان میدهد، نه کاملاً انسان، بلکه پری - انسانی جادوییست. واقعیتی که متأسفانه یا خوشبختانه، برای او ماجراهای خیالیِ فراوانی رقم خواهد زد. آخر، در عالم جن و پری، نادیده گرفتن «خون و اصالت»، امری ناممکن مینماید... ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب هنر لذت بردن: خوب زندگی کن و از زندگیات لذت ببر نوشتهی امیرحسن مکی، به شما میآموزد چگونه از لحظه لحظهی زندگیتان به خوبی استفاده کنید و از آن لذت ببرید.
هنری که هیچگاه و هیچ کجا در زندگی یادتان ندادهاند، لذت بردن از زندگی است. در واقع لذت بردن از زندگی را نه تنها یادتان ندادهاند، بلکه شما را از آن منع کردهاند. این در حالی است که لذت بردن، پدیدهای غریزی و مهمترین عامل بقا است.
بسیاری از مردم از زندگیشان لذت نمیبرند، چون در واقع راهش را بلد نیستند. آنها فکر میکنند وقتی میتوانند از زندگیشان لذت ببرند که فلانقدر پول داشته باشند، در فلان خانه زندگی کنند، فلان مدرک تحصیلی را به دست بیاورند، در فلان شغل مشغول به کار شوند، فلان لباس را بخرند، با فلانکس ازدواج کنند... اما وقتی به فلان مقصودشان میرسند، باز هم احساس خوشبختی و لذت نمیکنند، چون همانطور که گفته شد، راهش را بلد نیستند. ”