101 سوالی که در دهه‌ی 20سالگی باید از خود پرسید

کتاب صوتی

کتاب صوتی 101 سوالی که در دهه‌ی 20سالگی باید از خود پرسید

کتاب صوتی 101 سوالی که در دهه‌ی 20سالگی باید از خود پرسید

دوستان عزیز ماه آوا

از ابتدای مهرماه سال ۱۴۰۰ خرید محصولات ماه آوا تنها از طریق پلتفرمهای فروش کتاب صوتی امکان پذیر خواهد بود

اثری از
نویسنده پل انگون
برگردان هدیه جامعی

راهنمای مهارت زندگی برای نوجوانان

نام اصلی: 101 Secrets for Your Twenties

ناشر: کتابراه

سال چاپ: 1397

شابک:

978-622-7064-30-8

خلاصه:

کتاب 101 سوالی که در دهه بیست سالگی باید از خود بپرسید اثر پل انگون، به شما نشان می‌دهد که چگونه برای رسیدن به موفقیت و دوری از شکست دیدگاه خود را تغییر دهید.

اگر از شکست خوردن، ناامید شدن یا هر دو می‌ترسید، یا اینکه مشتاقانه به دنبال توصیه‌هایی می‌گردید تا به کمک آن‌ها مرحل? گذر از مشکلات را پشت سر بگذارید، کتاب 101 سوالی که در دهه بیست سالگی باید از خود بپرسید (101questions you need to ask in your twenties) را بخوانید و در تعیین کننده‌ترین دهه زندگی‌تان بدرخشید.

انسان قبل‌ از رسیدن به بیست‌ سالگی اهداف و رؤیاهای بزرگ زیادی دارد که مطمئن است به آن‌ها می‌رسد. در تمام طول عمر به آن‌ها بال‌وپر می‌دهد، پرورششان می‌دهد و به آن‌ها عشق می‌ورزد. اما بعد‌از فارغ‌التحصیلی و ترک دانشگاه وارد بزرگسالی می‌شود و تمام اهدافش مثل له‌ شدن زیر دوچرخه‌های یک گروه دوچرخه‌سوار، یک‌ شبه از‌ بین می‌روند و آخرین‌ یاری که به آن‌ها فکر کرده به جایی در فرانکلین و کنتاکی برمی‌گردد.

بشنوید:

هنرمندان:
صدابرداری و میکس سروش اعتصامی
انتخاب موسیقی سروش اعتصامی
تهیه کننده راضیه هاشمی

تاریخ تولید اثر: مرداد ماه 98

مدت زمان اثر: 6 ساعت و 20 دقیقه

...

...

دیدگاههای کاربران

تعداد دیدگاه: 0

(برای ارسال دیدگاه حتما باید عضو سایت ماه آوا باشید)

کتاب صوتی قدرت قدرت

راندا برن

کتاب صوتی صراحت بیان صراحت بیان

جودی مورفی

کتاب صوتی وابی سابی وابی سابی

نوبوئو سوزوکی

کتاب صوتی درد عشق درد عشق

لودرو رینزلر

کتاب صوتی قهرمان قهرمان

راندا برن

تازه‌های ماه‌آوا

منظومه پیامبر نامبعوثنویسنده: علی اتحادRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ «منظومه‌ی پیامبر نامبعوث» همان‌طور که از نام‌اش بر می‌آید روایتی بلند و شاعرانه است. برای من نوشتن این روایت همچون آبتنی کردن در حوض خاطرات بود. این خاطرات گاهی راه به ادبیات می‌برد و گاه به اسطوره و گاه به روایات تاریخی و گاه به روایات زیست فردی‌ام. خیال می‌کنم که زیست یک یک ما چیزی از این دست است. ما خاطرات قرن‌ها را در خود انبار کرده‌ایم. ما صندوق‌های مملو از خاطراتی هستیم که آن‌ها را یا خود تجربه کرده‌ایم یا پدرمان یا مادرمان یا مادر بزرگ‌ها و پدر بزرگ‌هامان و این همه با آن چه خوانده‌ایم و شنیده‌ایم در آمیخته است تا صندوق را لبالب کند. همه‌ی ما گاهی در خلوت‌مان زیست‌مان را با سرشکستگی شخصیت‌های غم‌نامه‌ها پیوند زده‌ایم. همه‌ی ما گاهی در خلوت‌مان خود را در لباس یک قهرمان دیده‌ایم. همه‌ی ما گاهی در خلوت‌مان احساس کرده‌ایم که خوشبخت‌ترین مردمان روی زمین‌ا‌یم. همه‌ی ما در خلوت‌مان احساس کرده‌ایم که ناگهان دیگر ذره‌ای ایمان برای‌مان نمانده است. همه‌ی ما لحظاتی در زندگی‌مان داشته‌ایم که خیال کرده‌ایم کسی در گوش‌مان چیزی نجوا می‌کند و ایمان از دست‌رفته‌مان را دوباره و به ناگهان باز یافته‌ایم. همه‌ی ما تلخی بی‌مانند تنهایی را زیر دندان مزه کرده‌ایم و همه‌مان در بزنگاهی با خود خیال کرده‌ایم که چشمان کسی بر ماست و تا زمانی که چشم‌های او ما را تماشا می‌کنند به ما گزندی نخواهد رسید. این‌ها، یک به یک این‌ها، برای من معنای انسانیت است. ما فرزندان شوربختی و شادی، فرزندان صبر و بی‌قراری، فرزندان توامان تنگدستی و ثروت‌ایم. «منظومه‌ی پیامبر نامبعوث» تک‌گویی بلندیست که به همین‌ها می‌پردازد و الگوی متنی کار هم زیر تاثیر متون کهن و چکامه‌های آیینی است. جهان متنی مورد ستایش من؛ در ادبیات قرون پیش جای گرفته است و این دلبستگی گاه آن چنان کرانه‌هاش را گسترش می‌دهد که به خواب‌هام سرریز می‌کند. بسیاری از این رویاهای روز و رویاهای شب درون متن «منظومه‌ی‌ پیامبر نامبعوث» جای گرفته‌اند. ”

خاطره‌های پراکندهنویسنده: گلی ترقیRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ کتاب خاطره‌های پراکنده نوشته‌ی گلی ترقی است. او در این کتاب، هشت داستان کوتاه را کنار هم قرار داده که عنوان داستان‌ها از این قرار است: «اتوبوس شمیران»، «دوست کوچک»، «خانه‌ی مادربزرگ»، «پدر»، «خدمتکار»، «مادام گُرگِه»، «خانه‌ای در آسمان» و «عادت‌های غریب آقای الف در غربت». با توجه به‌عنوان کتاب، شاید نویسنده در نگارش این داستان‌ها از خاطرات کودکی‌اش متأثر باشد و شاید اصلاً بخشی از خاطراتش را عیناً در این کتاب نقل کرده باشد. در داستان «دوست کوچک» قصه‌ی دو دختربچه را می‌خوانیم که با هم پیمان خواهری بسته‌اند؛ اما پیدا شدن سر و کله‌ی یک دوست سوم همه‌چیز را به هم می‌ریزد. در بخشی از این داستان آمده است: «تابستان هزار و نهصد و هشتاد و چهار؛ ساحل مدیترانه پوشیده از آدم است. جا برای تکان خوردن نیست. به خاطر بچه‌ها تن به این سفر داده‌ام و از آمدن پشیمانم. دریای فیروزه‌ای کثیف و خاکستری است و هوا، مرطوب و داغ، روی تن سنگینی می‌کند. کتابم را می‌بندم و به مردمی که دور و برم هستند نگاه می‌کنم و نگاهم بی‌تفاوت از روی بدن‌ها می‌گذرد، دور می‌زند، برمی‌گردد و روی صورتی نیمه‌آشنا می‌ماند. نزدیک به من، زنی تنها، که سن و سال مرا دارد، روی ماسه‌ها دراز کشیده است و حسی غریب بِهِم می‌گوید که من این زن را می‌شناسم. فکرهایم درهم می‌شود و ته سرم، خاطره‌هایی مغشوش، مثل کرم‌های شبتاب، برق برق می‌زنند. رویم را برمی‌گردانم اما حواسم پیش اوست. ناراحتم و دلم می‌خواهد جایم را عوض کنم. بچه‌ها را صدا می‌زنم. عینک آفتابیش را برمی‌دارد و توی کیفش دنبال چیزی می‌گردد. سرش را بالا می‌گیرد. می‌نشیند. رویش را می‌چرخاند و یک آن، به من خیره می‌شود؛ از چشم‌هایش است که او را می‌شناسم؛ از آن دو تا دایره‌ی درشت آبی که هنوز هم مثل روزهای کودکی ته دلم را می‌لرزاند.» ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools