نگاهی اجمالی به کتاب“ زنبق دره تراژدی عشقی پاک و بیفرجام است که در آن پسر جوانی عاشق زنی با دو فرزند رنجور و بیمار و همسری پیر و نیمه مجنون میشود. پسر در تمام دوران زندگی خود محروم از چشیدن محبت پدر و مادر بوده است. زن در دو راهی عشق و خانوادهی خود قرار میگیرد و از آنجا که زنی است مذهبی و متعهد به قوانین خشک و سختگیرانهی کاتولیک و کلیسا، تا مدت مدیدی برای عشق خود نهیب میزند اما گویی چشمهی جوشان عشق در وجود این زن خشکی نمیپذیرد و هر لحظه او را تشنهی چشیدن آن عشق و لذاتش میکند. چنانچه طی رخداد حوادثی، زن نسبت به مذهب و دین خود دچار شک و تردید میشود و به ناگاه زندگی خود را پوچ و از دست رفته میپندارد. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ ساعت سه بعد از نیمه شب زنگ تلفن در خانه میپیچد."جک "با فریاد همسرش از خواب میپرد و میرود گوشی را برمیدارد.آن سوی خط صدای زنی مست میآید که میخواهد با مردی به نام " باد" صحبت کند.جک با عصبانیت گوشی را میگذارد.این اتفاق یکی دوبار دیگر میافتد.جک و آیریس که حسابی بیخواب شده اند تا خود صبح توی تختخواب از چیزهایی حرف میزنند که تا بحال نگفته بودند و تازگی دارد.در حالی که صبح روز بعد کار و زندگی روزمره دوباره در انتظار آنان است. ”