نگاهی اجمالی به کتاب“ فیثاغوروویچ مالکی میان مایه است که روزی به ضیافت ناهار ژنرال سواره نظام دعوت میشود.در طول مهمانی که تا انتهای شب میانجامد ، ژنرال از اسب ابلقی برای حاضران حرف میزند که بی همتاست و جزو دارایی خاص او محسوب میشود.فیثاغوروویچ تحت تاثیر مستی و جوی که بوجود آمده از دهانش میپرد که صاحب کالسکهای است عجیب و منحصر بفرد.توجه حاضران به گفته هایش جلب میشود و او همگی را برای ناهار فردا به خانه اش دعوت میکند.فردا ظهر در حالی که فیثاغوررویچ در خواب است و سرخوشی شب پیش نیز از سرش پریده با این خبر همسرش از خواب بیدار میشود که گروهی سواره به سوی خانه شان میآیند.گوگول در این داستان نیز، هم چون دیگر آثارش، با بیانی شوخ و طنزی گزنده آینه ای در برابرمان می گیرد و ما را با عادات مضحک مان روبرو میکند. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ کافی است کمی اهل شاهنامهخوانی باشیم تا بدانیم که سراسر ابیات این اثر سترگ را در دو نیمه میتوان جای داد: نیمهی خیر و نیکی و نیمهی شر و پلیدی! اگرچه چهرهی منفور ضحاک در نیمهی سیاه شاهنامه قرار میگیرد اما این نکته از اهمیت این شخصیت در داستان و باورهایی که درمورد او وجود داشته، کم نمیکند. علیاکبر سعیدی سیرجانی اینبار هم سنتشکنی کرده و بهجایاینکه از رستم و دلاوریهایش بگوید یا داد سخن از شجاعت کاوه بدهد، در کتاب صوتی ضحاک ماردوش کوشیده تا مروری بر شخصیت تاریک این حاکم ستمگر داشته باشد. این کتاب صوتی حاصل تلاش علمی و محققانهی علیاکبر سعیدی سیرجانی است که در بازخوانی و بررسی ادبیات کهن تبحر بالایی دارد. ”