نگاهی اجمالی به کتاب“ داستان عشقی پر فراز و نشیب، در کشاکش تغییرات سیاسی و اجتماعی پرسروصدایی که در نیمهی دوم قرن بیستم در مکانهایی مانند لیما، پاریس، لندن، توکیو یا مادرید در حال رخ دادن است. ریکاردو، یکی از دو شخصیت اصلی کتاب صوتی دختری از پرو نوجوانی از طبقهی متوسط ??رو به بالای جامعه است که عاشق زن جوانی به نام لیلی میشود. اما لیلی در رابطهی خود با ریکاردو دروغ بزرگی به او میگوید که سبب میشود همه چیز رنگی دیگر به خود بگیرد.
این زن جوان بهناگاه از زندگی ریکاردو ناپدید میشود. ریکاردو پس از مدتی در پی تحقق آرزوی دیرینهی خود یعنی زندگی در پاریس، شهری که پدرش در کودکی با او از آن حرف زده بود، رهسپار سفر میشود. در آنجا به عنوان مترجم در سازمان یونسکو مشغول به کار میشود و در پایتخت فرانسه دوباره با زن جوان ملاقات میکند؛ این بار با نامی دیگر. زنی که در طول کتاب از خلال سفرهایش به لندن، توکیو و مادرید ماجراهای پیچیدهای را با ریکاردو از سر میگذراند که عشق و البته نابودی را به همراه خواهد داشت. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ در قسمتهای قبلی مجموعهی خاطرات خونآشام با شخصیتهای اصلی این مجموعه آشنا شدیم: النا، استفن و دیمون. در کتاب دیدار مجدد سیاهی که چهارمین و آخرین جلد این مجموعه است، النا گیلبرت در مقام یک خونآشام قدرتمند از مرگ برمیخیزد. اما هنوز هم خود را گرفتار یک مثلث عشقی مرگبار با استفن و دیمون میبیند. روابط هرسهی آنها با یکدیگر در این قسمت وارد سطح جدیدی از چالش و دشواری میشود. از دست دادن النا برای استفن عذابآور است. او مصمم است یکبار برای همیشه به دشمنی خود با برادرش دیمون پایان دهد. حتی اگر به قیمت از دست رفتن جان یکی از سه نفرشان تمام شود. اما در همین حین سروکلهی قدیمیترین و شرورترین نیروی شیطانی فلس چرچ پیدا میشود که برای شهر تهدید بزرگی به حساب میآید. اکنون النا، استفن و دیمون، هر سه باید با هم متحد شوند تا شهر را نجات دهند. اما آیا آنها میتوانند منافع شخصی خود را برای دستیابی به خیر جمعی و بزرگتر نادیده بگیرند؟ ”