ذهنت را مدیریت کن، سرنوشتت را بساز

کتاب صوتی

کتاب صوتی ذهنت را مدیریت کن، سرنوشتت را بساز

کتاب صوتی ذهنت را مدیریت کن، سرنوشتت را بساز
اثری از
نویسنده آدام خو
برگردان حسام امامی

نام اصلی:

ناشر: نشر نسل نواندیش

سال چاپ:

شابک:

دسته بندی: روانشناسی

خلاصه:

آیا واقعا مایل هستید نتایجی استثنایی در زندگی‌تان به‌دست آورید؟ آیا آرزو دارید به رهبری کاریزماتیک، یک کارآفرین، دانشجویی درخشان یا فروشنده‌ای موفق تبدیل شوید؟ اگر به این سوالات جواب مثبت داده‌اید پس کتاب صوتی ذهنت را مدیریت کن، سرنوشتت را بساز! همان چیزی است که به آن نیاز دارید. آدام خو و استوارت تان در این اثر به شما آموزش می‌دهند چگونه کنترل زندگی را در دست گرفته و با یک نقشه‌ی راه شخصی به سمت موفقیت بشتابید!

بیشتر افراد زمان فکر کردن به رویاهایشان از این واقعیت غافل می‌مانند که در حال حاضر، تمام منابع ذهنی مورد نیازشان را در اختیار دارند. درواقع مسئله اصلی نه تهیه امکانات، بلکه استفاده بهینه از پتانسیل‌هاست. هر فرد معدنی غنی از استعدادهای منحصربه‌فرد است، مجموعه‌ای از توانایی‌ها که دراختیار آن‌ها قرار گرفته تا تحقق رویایی خاص را ممکن کند.

هنرمندان:

دیدگاههای کاربران

تعداد دیدگاه: 0

(برای ارسال دیدگاه حتما باید عضو سایت ماه آوا باشید)

تازه‌های ماه‌آوا

حماسه ویچر- جلد اول آخرین آرزونویسنده: آنجی سپکوفسکیRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ گرالت، ویچر اهل ریویا، جنگجویی است که خود سپکوفسکی او را مانند تیر از کمان رهاشده صاف و ساده می‌داند؛ اما دنیا و سرنوشتی که گرالت را احاطه کرده چنان پیچیده است که سادگی او به طرز دیوانه‌واری عمیق و بامعنی جلوه می‌کند. شاید نگاه اول فقط با یک هیولاکش حرفه‌‎ای که برای پول کار می‌کند روبه‌رو باشیم؛ اما گرالت معمولاً با انسان‌هایی سروکار دارد که هر هیولایی را شرمنده می‌کنند و این انسان‌ها هستند که مجبورش می کنند… بخشی از کتاب: او لحظه‌‌ای جلوی مسافرخانه‌‌ی ناراکورت پیر ایستاد، به صداها گوش فرا داد. طبق معمول، در این ساعت، مسافرخانه شلوغ بود. مرد غریبه داخل نشد. اسبش را به پایین خیابان هدایت کرد، به سمت مسافرخانه‌‌ی کوچک‌تری به ‌نام روباه. این مهمانسرا محبوبیت خاصی نداشت و تقریباً خلوت بود. صاحب مسافرخانه سرش را از پشت بشکه‌‌ای خیارشور بیرون آورد و غریبه را برانداز کرد. تازه‌‌وارد که هنوز کت بر تنش بود، ساکت و بی‌‌حرکت جلوی پیشخوان ایستاده بود. - چی بیارم؟ غریبه گفت: «آبجو.» صدایش خوشایند نبود. مسافرخانه‌‌‌‌‌‌دار دستش را با پیش‌‌بند پارچه‌‌ای پاک کرد و یک لیوان سفالی برایش آورد. غریبه سن زیادی نداشت؛ اما موهایش تقریباً سفید بود. زیر کتش یک جلیقه‌‌ی کهنه‌‌ی چرمی پوشیده بود که با بند روی گردن و شانه‌‌هایش بسته شده بود. وقتی کتش را درآورد افراد دوروبرش متوجه شدند شمشیری حمل می‌‌کند که البته به‌خودی‌خود موضوع غیرطبیعی‌‌ای نبود، تقریباً هر مردی در ویزیم یک سلاح همراه خود داشت؛ اما هیچ‌کس شمشیرش را مثل یک کمان یا تیردان به پشتش نمی‌‌بست. غریبه کنار مشتری‌‌های دیگر که پشت یک میز بودند ننشست. همان‌‌جا جلوی پیشخوان ایستاده بود و به مسافرخانه‌‌دار خیره شده بود. هرازگاهی محتویات لیوانش را مَزه‌‌مَزه می‌‌کرد. - برای شب یه اتاق می‌‌خوام. مسافرخانه‌‌دار با غرولند گفت: «جا نداریم.» به چکمه‌‌های غریبه نگاه کرد که خاکی و کثیف بودند. «ناراکورت پیر رو امتحان کن.» - ترجیح می‌‌دم همین‌‌جا بمونم. «گفتم که جا نداریم.» مسافرخانه‌‌دار بالاخره لهجه‌‌ی غریبه را تشخیص داد، اهل ریویا بود. «پولش رو می‌‌دم.» تازه‌‌وارد آهسته صحبت می‌‌کرد، انگار که خودش هم مطمئن نبود و بعد اتفاقی که نباید می‌افتاد، افتاد. مرد آبله‌‌روی دیلاقی _ که از لحظه‌‌ی ورود تازه‌‌وارد چشم‌‌ از او برنداشته بود _ بلند شد و سمت پیشخوان آمد. دو رفیقش نیز همراه با او بلند شدند، بافاصله‌ی دو قدمی پشت سرش ایستادند. مرد آبله‌‌رو درست کنار تازه‌‌وارد ایستاد و با خشونت گفت: «به تو اتاق نمی‌‌دیم، ولگرد ریویایی. در ویزیم به کسایی مثل تو احتیاجی نیست. این شهر آبرو داره!» غریبه، لیوان در دست قدمی به عقب رفت. نگاهی به مسافرخانه‌‌دار انداخت؛ اما او رویش را برگرداند. حتی به ذهن مسافرخانه‌‌دار نرسید که از مرد ریویایی دفاع کند. به‌هرحال، چه کسی از ریویایی‌‌ها خوشش می‌آمد؟ ”

صید ماهی بزرگنویسنده: دیوید لینچRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ دیوید لینچ، فیلم‌ساز مشهور جهانی، با کتاب صید ماهی بزرگ روزنی کمیاب به روی اسلوب‌های هنری‌اش، سبک‌کار شخصی‌اش، و بهره‌های خلاقان? فراوانش از تجرب? مراقبه می‌گشاید. لینچ شرح می‌دهد که چگونه به درون «شیرجه» می‌زند، ایده‌ها را مانند ماهی «صید» می‌کند و آن‌ها را مهیای صفح? تلویزیون، پرد? سینما یا دیگر رسانه‌های مورداستفاده‌اش نظیر نقاشی، موسیقی و طراحی می‌سازد. لینچ برای اولین بار در مورد تعهّد سی و اندی ساله‌اش به مراقب? تعالی‌بخش و تأثیری که بر فرایند خلاقیت او نهاده می‌نویسد. لینچ در فصل‌هایی کوتاه، از شکل‌گیری ایده‌هایش حرف می‌زند – اینکه از کجا می‌آیند، چطور آن‌ها را به چنگ می‌آورد و کدام‌یک بیشتر او را جذب خود می‌کند. او توضیح می‌دهد که چگونه افکارش را به عمل درمی‌آورد و به چه صورت با اطرافیانش تعامل می‌کند. سرانجام به تعمق در مورد «خود» و دنیای پیرامون می‌پردازد – و اینکه چگونه فرایند «شیرجه زدن به درون» که بر کار او تأثیری ژرف نهاده، مستقیماً می‌تواند به دیگران سود برساند. صید ماهی بزرگ برای انبوه طرفداران لینچ همچون مکاشفه‌ای است که موجب درک بهتر دیدگاه شخصی وی می‌شود. در ضمن برای کسانی که نمی‌دانند خلاقیت خود را چگونه رشد دهند، کتابی جالب‌توجه است. دیوید لینچ، کارگردانی که سه بار نامزد جایز? اسکار شده است، یکی از فیلم‌سازان پیشتاز دوران ماست. از اوایل ده? هفتاد میلادی تا به امروز پروژه‌های عامه و منتقد پسند لینچ، از جمله کله پاک‌کن، مرد فیل نما، قلباً وحشی، توئین پیکس، مخمل آبی، مالهالند درایو و اینلند امپایر در جهان به آثاری تعبیر می‌شوند که دیوار بین سینمای هنری و فیلم‌سازی هالیوودی را فروریخته‌اند. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools