
بخش Dنویسنده: فریدا مک فادن
نگاهی اجمالی به کتاب“ فریدا مک فادن استاد نوشتن رمانهای رازآلود و پرکشش است؛ کسی که تخصصش در حوزهی پزشکی و آسیبهای مغزی را جایی در میان تاروپود داستانهایش به کار گرفته تا رمانهایی خلق کند که هنگام خواندنشان مو به تنتان سیخ میشود! اولین عنصری که در هنگام خواندن (و یا شنیدن!) کتابهای فریدا مک فادن با آن روبهرو میشوید، ابهام و یا رازآلودی است که به نوعی به ویژگی بارز آثار او تبدیل شده است. مخاطب در داستانهای مک فادن، بیآنکه خودش مطلع باشد، جایی در میان زمین و هوا معلق است و با هر اشارهی کوچکی به ابهام و سردرگمیاش افزوده میشود. به بیان بهتر با پیشروی داستانهای این نویسنده، متوجه میشوید که یک جای کار میلنگد و حالا باید منتظر باشید و ببینید که هر راز، کی و کجا برملا میشود. با آنکه فریدا مک فادن از ابهام برای اتصال نقاط مختلف سیر داستانی استفاده کرده، اما این رازهای متعدد باعث بدفهمی و کند شدن روند پیشروی قصه نشدهاند. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ رمان تخم شر داستان عاشقیِ دو نسل از مردمان این سرزمین است، نسلی که در بزرگداشت عشق استخوان و جان و عمر میسوزاند، و نسلی که عشق و خود را تباه و ویران میکند. داستان از سالهای آغازین دهه هفتاد شروع میشود و در سالهای آغازین دهه هشتاد به پایان میرسد، اما در این میانه مدام گذشته تاریخی، اجتماعی و فرهنگی نسلهای پیشین با امیدها، عشقها، پنهانکاریها و گناهانشان فراخوانده میشوند تا نسل تازه بهتر فهم شود. آنچه رمان در پی آن است برکشیدن معنایی برای زندگی آدمیان هبوطکرده در عشق و زندگی است. یکی عشق را پیام رهایی و رستگاری میداند و آن را میستاید، و دیگری آن را نشانهای شیطانی و فریبآمیز برای ماندن در برهوت بیمعنایی میداند. آنکه او را میستاید با آنکه آن را مسکوت میکند به گفتگو نمینشیند. یکی در غار تنهایی و انزوای ناشی از عشق میمیرد و دیگری در مبارزه با لشکر ناپیدای بیمعنای نومیدی و فریب عشق جان میدهد. راستی کدامیک از آنان بر حق است؟ آیا اصلاً عشق را با حق رابطه و نسبتی است؟ آیا این مفهوم ازلی در دورانهای مختلفِ زیست آدمی به هیبت زمانه درمیآید و خرق? روایتهای مسلط روزگار را به تن میکند و میشود آنچه آدمیان از آن میخواهند، یا همواره در کسوت باشکوه بیمانندش بر همگان رخ مینماید؟ رمان تخم شر به این پرسشها میپردازد و از همه مهمتر نسبت میان عشق و شر و البته خیر را واکاوی میکند. ”