بهانه‌ها را کنار بگذارید

کتاب صوتی

کتاب صوتی بهانه‌ها را کنار بگذارید

کتاب صوتی بهانه‌ها را کنار بگذارید
اثری از

نام اصلی:

ناشر: نشر نسل نواندیش

سال چاپ:

شابک:

دسته بندی: روانشناسی

خلاصه:

وقتی حرف از موفقیت می‌شود بعضی‌ها به یاد ماه تولدشان می‌افتند و سریع طالع‌بینی هفته را چک می‌کنند. بعضی هم با افسوس سری تکان می‌دهند: «با کمک مالی والدینم می‌توانستم یک زندگی معرکه بسازم، البته اگر خوش‌شانس بودم و در خانواده‌ی بیل گیتس به دنیا می‌آمدم!». موارد دیگری مثل اهمیت آشنا یا حتی ظاهر عالی هم که به کرات از این و آن شنیده می‌شوند. اما برایان تریسی در کتاب صوتی بهانه‌ها را کنار بگذاریدتمام دلایلی که برشمردیم -و بسیاری دیگر را- با قدرت رد می‌کند.

این نویسنده‌ی پرفروش نیویورک‌تایمز مهم‌ترین عامل در رسیدن به موفقیت را نظم و انضباط می‌داند. بیشتر مردم در برابر بدترین دشمنان پیروزی، یعنی تنبلی و بی‌صبری کم می‌آورند. آن‌ها با برگزیدن مسیری با کمترین مقاومت، دستاوردهای ناچیز را کسب می‌کنند یا چون توقع دارند خیلی زود به سعادت مدنظرشان برسند در مدت کوتاهی مبارزه را ترک می‌گویند.

هنرمندان:

دیدگاههای کاربران

تعداد دیدگاه: 0

(برای ارسال دیدگاه حتما باید عضو سایت ماه آوا باشید)

تازه‌های ماه‌آوا

مجله صوتی کتاب شنبه- شماره دومنویسنده: ریحانه آذریانRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ در این شماره مجله شنیداری کتاب شنبه، که درباره ادبیات و تأثیرش بر جهان ماست، به ادبیات فرانسه پرداخته شده. بخشی از مهم‌ترین رویدادهای ادبی فرانسه بررسی، رمان‌های شاخص این ادبیات معرفی، و درباره سینما و موسیقی و هنر فرانسوی صحبت می‌شود. همین‌طور گپ‌و‌گفتی صمیمانه درباره زمینه‌های فکری و اجتماعی ادبیات فرانسه با یکی از مترجمانش انجام شده. طبق روال هر شماره داستان کوتاه، روایت‌ها و یادداشت‌ها را می‌توانید با صدای گوینده‌های ماه‌آوا بشنوید. شنیدن و خواندنِ آنچه به جغرافیای داستان مربوط است نه‌فقط لذتی سرگرم‌کننده، که عمقی بر نگرش‌هایمان است. ”

ذهن فضولنویسنده: علی شمیساRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ درصدی از انسان‌ها هویت وجودی خود را از فضولی، سرک کشیدن و دخالت‌های خود به دست می‌آورند. گویی اگر دخالت در زندگی مردم نکنند روزشان شب نمی‌شود، درواقع شعار زندگی‌شان این می‌شود «من فضولی می‌کنم، پس هستم!» و وقتی این جمله جزء نمایشنامه روانی زندگی یک فرد، چه زن و چه مرد، بشود، حال و روزش معلوم و درواقع جزء قواعد و دستورات ناخودآگاه ذهنش می‌شود، طوری که فرد از این طریق به زندگی خود معنا و مفهوم می‌دهد، به مهمانی می‌رود و پرسش‌هایش شروع می‌شود، آن‌قدر که گاه دیگران او را نشان می‌کنند و می‌دانند که نمی‌توانند از دست سؤال‌های او فرار کنند و باید خود را کنترل کنند یا به او اطلاعات ندهند؛ اما او که سال‌هاست فضولی و سرک کشیدن را تمرین کرده است، اکنون به‌طورکامل با مهارت و ظرافت سؤال می‌پرسد، طوری که مجبور می‌شوید اطلاعات بدهید، شاید هم یک‌دستی بزند تا اطلاعات بگیرد و موفق هم بشود. او دیگر یک فضول ناشی و بی‌دست‌وپا نیست، او می‌داند چه چیز را چگونه و چطور بپرسد، در چه زمان بپرسد که بتواند جواب بگیرد و در چه مکان طرح مسئله و مشکل کند تا جزئی‌ترین اطلاعات را به دست آورد. افرادی را دیده‌ام که به بیرون کشیدن اطلاعات از دیگران مباهات می‌کنند و خود را کسی می‌دانند که می‌تواند شیطان را هم درس بدهد. او سال‌هاست از دخالت‌ها، سرک کشیدن‌ها و فضولی‌های خود سود برده است و توانسته از دیگران اطلاعات بگیرد و اوقات خود را این‌گونه پر کند و به‌نوعی در خودش هیجان ایجاد کند. چنین فردی دیگر یک فضول اتفاقی نیست که تصادفی در زندگی دیگران سرک کشیده است، کودک فضول و والد مداخله‌گر او در هر ارتباطی سریع و رسمی فعالیت تجسس خود را شروع می‌کند و تجسس برای او مرحله‌بندی دارد؛ مرحله یک، دو، سه و با یک سلام و احوالپرسی شروع می‌شود، کم‌کم و بسیار رندانه، طوری که گاه طرف متوجه منظور پرسش‌های او نمی‌شود و خیلی صبورانه و با حوصله جلو می‌رود و آن‌قدر ماسک مهربان و به من چه مربوط است بر چهره زده است که باید بسیار تیز بود تا بتوان دست او را خواند. او استاد این گونه بازی‌هاست. او در مسابقات فضول‌ها رتبه و مدال گرفته است و در قالب عروس، داماد یا دوست و همکار و همسایه به پست شما خورده است. او می‌آید که از شما بیشتر بداند، بفهمد و در صندوقش از شما اطلاعات رازگونه بیشتر داشته باشد و روزی می‌رسد که چشم در چشم شما می‌شود و می‌گوید که پرونده زندگی شما پیش من است، لطفاً خفه شو. او همان فردی است که با این جمله کوتاه صبح خود را شب می‌کند و باور دارد که فضولی می‌کند، پس هست و برای خود عددی است. شما چطور، چند درصد در ناخودآگاه خود به صادق بودن این شعار در مورد خودتان باور دارید؟ هیچ، اصلاً، ابداً؟ لطفاً کمی از خوب نشان دادن خود دست بردارید و خیلی صادقانه و بی‌رحمانه باورهای ذهنتان را نقد و تجزیه‌وتحلیل کنید. مثال: ابی مجسمه فضولی است. این آدم اصلاً در هیچ موضوعی برای خود حدومرزی نمی‌بیند. در هر سوژه‌ای سرک می‌کشد و به حرف کسی هم گوشش بدهکار نیست. او می‌خواهد بداند و بداند و همه را به جان هم بیندازد، کافی است پرش به شما گیر کند. مطمئن باشید از زندگی‌تان سر درمی‌آورد. آمار همه اطرافیان خود را دارد و گویی با آن‌ها زندگی کرده است. گاهی آن‌قدر ریز جزئیات دیگران را می‌گوید که آدم به او شک می‌کند. او از این همه فضولی و دخالت، هویت پیدا و احساس می‌کند از این طریق مورد توجه همه قرار می‌گیرد. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools