روزگار سخت

کتاب صوتی

کتاب صوتی روزگار سخت

دوستان عزیز ماه آوا

از ابتدای مهرماه سال ۱۴۰۰ خرید محصولات ماه آوا تنها از طریق پلتفرمهای فروش کتاب صوتی امکان پذیر خواهد بود

اثری از
برگردان مهدی سرائی

نام اصلی: Tiempos recios

ناشر: نشر نیماژ

سال چاپ: 1399

شابک:

خلاصه:

کتاب حاضر آخرین رمان ماریو بارگاس یوسا، نویسنده شهیر پرویی است، که در اکتبر 2019 به زبان اسپانیایی منتشر شده است. این داستان به مداخله ایالات متحده آمریکا در گواتمالا و مشکلات سر راه دولت مردمی خاکوبو آربنز در سال های نیمه قرن بیستم می پردازد. رئیس جمهوری که باور داشت با ترویج دموکراسی و سرمایه داری آمریکایی در کشورش می تواند گواتمالا را به مدلی برای پیشرفت دیگر کشورهای آمریکای لاتین تبدیل کند، اما مسیر تحقق رویای او به شکلی دیگر پیش رفت و ایالات متحده نقشه دیگری چید که...

بشنوید:

هنرمندان:
صدابردار فروغ بهرامی
کارگردان رضا عمرانی
تهیه کننده راضیه هاشمی

دیدگاههای کاربران

تعداد دیدگاه: 0

(برای ارسال دیدگاه حتما باید عضو سایت ماه آوا باشید)

تازه‌های ماه‌آوا

افسون انرژینویسنده: محمدمهدی دوستیRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ «انرژی چیست‌؟»، «اسکن‌ انرژی»، «شروع کردن»، «موفقیت و شکست»، «مالکیت و سطح انرژی» و «انرژی جمعی» عناوین فصل‌های این کتاب صوتی هستند و هرکدام بخش‌های متنوعی را در بر می‌گیرند. محمدمهدی دوستی در فصل اول کتاب به تعریف انرژی می‌‌پردازد و در بخش‌های مختلف این فصل درباره‌ی ماهیت آن به ارائه‌ی مطالبی می‌پردازد. قانون بقای انرژی، چگونگی مدیریت آن، ارتباط انرژی با خودآگاهی و ابزارهای مدیریت انرژی برخی از عناوینی هستند که نویسنده در این قسمت از کتاب به سراغ آن‌ها می‌رود. ”

خاطره‌های پراکندهنویسنده: گلی ترقیRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ کتاب خاطره‌های پراکنده نوشته‌ی گلی ترقی است. او در این کتاب، هشت داستان کوتاه را کنار هم قرار داده که عنوان داستان‌ها از این قرار است: «اتوبوس شمیران»، «دوست کوچک»، «خانه‌ی مادربزرگ»، «پدر»، «خدمتکار»، «مادام گُرگِه»، «خانه‌ای در آسمان» و «عادت‌های غریب آقای الف در غربت». با توجه به‌عنوان کتاب، شاید نویسنده در نگارش این داستان‌ها از خاطرات کودکی‌اش متأثر باشد و شاید اصلاً بخشی از خاطراتش را عیناً در این کتاب نقل کرده باشد. در داستان «دوست کوچک» قصه‌ی دو دختربچه را می‌خوانیم که با هم پیمان خواهری بسته‌اند؛ اما پیدا شدن سر و کله‌ی یک دوست سوم همه‌چیز را به هم می‌ریزد. در بخشی از این داستان آمده است: «تابستان هزار و نهصد و هشتاد و چهار؛ ساحل مدیترانه پوشیده از آدم است. جا برای تکان خوردن نیست. به خاطر بچه‌ها تن به این سفر داده‌ام و از آمدن پشیمانم. دریای فیروزه‌ای کثیف و خاکستری است و هوا، مرطوب و داغ، روی تن سنگینی می‌کند. کتابم را می‌بندم و به مردمی که دور و برم هستند نگاه می‌کنم و نگاهم بی‌تفاوت از روی بدن‌ها می‌گذرد، دور می‌زند، برمی‌گردد و روی صورتی نیمه‌آشنا می‌ماند. نزدیک به من، زنی تنها، که سن و سال مرا دارد، روی ماسه‌ها دراز کشیده است و حسی غریب بِهِم می‌گوید که من این زن را می‌شناسم. فکرهایم درهم می‌شود و ته سرم، خاطره‌هایی مغشوش، مثل کرم‌های شبتاب، برق برق می‌زنند. رویم را برمی‌گردانم اما حواسم پیش اوست. ناراحتم و دلم می‌خواهد جایم را عوض کنم. بچه‌ها را صدا می‌زنم. عینک آفتابیش را برمی‌دارد و توی کیفش دنبال چیزی می‌گردد. سرش را بالا می‌گیرد. می‌نشیند. رویش را می‌چرخاند و یک آن، به من خیره می‌شود؛ از چشم‌هایش است که او را می‌شناسم؛ از آن دو تا دایره‌ی درشت آبی که هنوز هم مثل روزهای کودکی ته دلم را می‌لرزاند.» ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools