نگاهی اجمالی به کتاب“ آنگاه که عشق و درد به هم میآمیزند؛ آنگاه که لحظهای عشق در رگانت میجوشد و گاه درد جانت را در مینوردد ....
ابراهیم که در هیاهوی استانبول، این شهر زنده و پر اتفاق، زندگی معمولی و یکنواختی دارد، با شنیدن خبر مرگ حسین، دوست دوران کودکیاش، به زادگاهش برمیگردد.در آن شهر قدیمی، به دنبال سرنوشت حسین که با عشق و زخم آغاز شده و به مرگ در امریکا انجامیده، روانه میشود و به نام ملکناز میرسد؛ دختر ایزدی و سرآغاز پیوند و جدایی ... ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ رمان مذکور در محیط آفریقا جریان دارد. مورل مرد زیبا و غمگینی است که مدتی در اردوگاههای کار اجباری آلمانها سختی زیادی کشیده است.او تنهاست، بسیار تنها و اکنون در آفریقا به سر میبرد. هدف او حمایت از فیلهاست و دست به قیام میزند و به یک یاغی مشهور در جهان تبدیل میشود.عدهای میگویند او بیزار از انسانهاست، عدهای مییگویند او به دنبال استقلال افریقاست ... اما مورل میگوید برای من تنها نجات فیلها مطرح میباشد. ”