نگاهی اجمالی به کتاب“ میتوان حدس زد که گرتا در لحظه اصابت شلیک گلوله در کجای سِن قرار داشته و فاصلهاش با تفنگ اتللو یا آقای رازمیک هوانسیان چقدر بوده است. با توجه به همان زاویه? 65 درجه و فاصله? 50 سانتیمتری میان اتللو و دزدمونا، قاتل و مقتول در فاصله? نسبتا نزدیکی از یکدیگر قرار گرفته بودند و حتی برای لحظاتی هم به یکدیگر خیره شدهاند. به گفته? تماشاگران ردیفهای آخر، لحظهای که اتللو قصد داشته تا با شلیک گلولهای به زندگی دزدمونا و بعداً خودش خاتمه بدهد چندینبار با انزجاری که چندان هم درماتیک نبوده سرش را تکان داده و با حالت انترسانی به تماشاگران سالن نگاه کرده و با صدای بلندی فریاد زده است: «وقتی از من مینویسید بگویید که سخت اما بد دوست میداشت.» ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ نوری زنبوردار است و همسرش افرا، یک هنرمند. آنها زندگی سادهای دارند و در شهر زیبای حلب سوریه به سر میبرند تا اینکه جنگ داخلی بیپایان در این کشور آغاز میشود و این زوج ناچار به فرار میشوند. فرزند آنها سامی در اثر انفجار بمب کشته میشود و افرا نیز بینایی خود را از دست میدهد. حالا این زوج رنجور و ناامید باید سفری خطرناک را از طریق ترکیه و یونان به سمت آیندهای نامشخص در انگلیس آغاز کنند.
کتاب زنبوردار حلب تنها داستان خانوادهای نیست که تلاش میکنند روح زخمی خود را ترمیم نمایند بلکه شجاعت و پایداری آنها را برای مقابله با خطرات بسیاری به تصویر میکشد که اکثر پناهجویان با آن دست به گریبان میشوند.
کریستی لفتری توانسته است با قلم خود داستانی دلسوزانه و زیبا را از پیروزی روح انسان روایت کند و کتاب حاضر با داستان قدرتمند خود مفاهیم عمیقی را به شما یادآور میشود که شاید مدتهاست از یاد بردهاید. ”