نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب غلبه بر کمرویی نوشتهی پل ژاگو نویسندهی فرانسوی با هدف اعتماد به نفس دادن و جرئت دادن به افراد کمرو، این فرصت را به آنها میدهد تا مطمئن، استوار و پرجرئت باشند. این کتاب در دستهی کتابهای روانشناسی است که راه و رسم زندگی را به مخاطبان خود میآموزد. نویسنده در ده فصل، تمام نکات از جمله علتهای کمرویی و راههای تقویت اعتماد به نفس و غلبه بر کمرویی را بیان میکند. یکی از نکات قابل توجه در کتاب غلبه بر کمرویی مختصر بودن آن است.
یکی از مواردی که در روابط بین افراد اختلال ایجاد میکند، کمرویی است. از نظر روانشناسان کمرویی «توجهی غیرعادی و اضطراب آلود به خویشتن است که در یک یا چند موقعیت اجتماعی، تجلّی میکند و فرد را در انواع تنشهای روانی، شرایط نامناسب عاطفی و شناختی و نابسامانیهای جسمی و زیستی، فرو میبرد و موجب بروز رفتارهای خام و نسنجیده و واکنشهای نامناسب میگردد.» خجالتی و کمرو بودن نهتنها زندگی فرد را دچار مشکل میکند، بلکه فرد در جامعهای که زندگی میکند هم اعتماد به نفس خود را از دست میدهد. کمرویی خصلتی ژنتیکی نیست بلکه ناشی از شناخت نادرست فرد از خودش و رفتارهای غلط جامعه نسبت به اوست. خوشبختانه این مسئله قابل درمان و کنترل است. کتاب غلبه بر کمرویی با ارئه راهکارهای عملی به افرادی که کمرو هستند و اعتماد به نفس ندارند نحوه ایجاد تغییر و اصلاح این مشکل را ارائه میکند. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ حسین وحدانی در پی علاقه و پیگیری مخاطبان تصمیم گرفت این نوشتهها را در قالب کتاب منتشر کند تا افراد بیشتری بتوانند به این سبک از روایتهای عاشقانه دسترسی داشته باشند. حسین وحدانی در این رابطه میگوید: «دیدم که انگار آدمهایی هستند که با خواندن این کلمات، حال بهتری پیدا میکنند. این را خودشان گفتند؛ در نامهها و پیغامهایشان. و گفتند که لحظههایی بر آنها گذاشته است که این کلمات به کمکشان آمدهاند. و برایم نوشتند که گاهی با خواندن این کلمات، راحتتر نفس کشیدهاند، راحتتر لبخند زدهاند، راحتتر اشک ریختهاند، راحتتر خوابیدهاند، راحتتر دوست داشتهاند و راحتتر دوست داشتهشدهاند. و دیدم که زحمت بازنوشتن و آماده کردن یک کتاب، در برابر این همه، هیچ است.»
در بخشی از کتاب دال دوست داشتن میخوانیم
وقتی از بخشش حرف میزنیم، از چی حرف میزنیم؟ آیا هر جور بخشیدنی فضیلت است؟ آیا هر خطایی را میشود بخشید؟ من جعبهای از میوههای تازه و سالم را در نظر میگیرم که ناگهان درمییابیم یکیشان فاسد شده و گندیده است. شاید دورش بیندازیم، شاید هم نگهش داریم و شاید حتی بخوریمش. این انتخاب ماست؛ از سر اجبار یا اختیار. اما آیا میتوانیم فاسد بودنش را انکار کنیم؟ آیا میشود بگوییم «این جعبه میوهی فاسدی ندارد» و خیال کنیم از مفهوم میوهی سالم قلب ماهیت نکردهایم؟ به یک اتومبیل فکر کنیم، وقتی ملتفت میشویم موتور آن به کل خراب است. میتوانیم موتور را عوض نکنیم و منتظر باشیم یک روز در راه از کار بیفتد. یا میتوانیم عوضش کنیم و با این کار هویت اتومبیل را به کلی تغییر دهیم: این اتومبیل دیگری هست. اما نمیتوانیم خرابی موتور را نادیده بگیریم و بر او «ببخشیم». این جا مفهوم بخشش بیمعناست. فقط یک شعار بزک کرده و خوش آب و رنگ و البته فاقد ارزش است، چون این جا «بخشیدن، ماهیت آن چه را میخواهیم ببخشیم، تغییر میدهد». بله، بخشش فضیلت است و نشان از بزرگواری و مهربانی دارد؛ انگار. اما گاهی بخشیدن محبوب، امضای حکم پایان اوست. تبدیل کردن اوست به موجودی که بود و نبودش فرقی ندارد. ”